ورود حضرت معصومه به شهر قم آغاز گسترش تشیع

تثبیت و گسترش جامعه شیعی بر محوریت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

تشیع در قم با وارد شدن جمعی از قبیله بنی اسد در سال 66 و 67 ق آغاز گردید ولی قبل از آن یک مرد عرب به نام خطاب بن اسدی به این روستا آمد و مسجدی را بنا نمود. و به راز و نیاز پرداخت و بعد از آن قبائل دیگر در قم وارد شدند. [24]

با این حال به نظر می­رسد اظهار علنی مذهب اهل بیت در قم نخستین بار، از جانب موسی بن عبدالله سعد اشعری صورت گرفت و مردم قم ـ با وجود آن که حاکمانی سنی داشتند ـ به وی اقتدا کردند و مذهب خود را آشکار نمودند. وی از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و معاصر ایشان بوده است وجود خاندان اشعری و دیگر قبایل عرب در قم موجب گرایش مرم به دین مبین اسلام شد.[25]  

اعراب اشعری، مشعل هدایت و ارشاد را برای اولین بار در این شهر فروزان نمودند و به طور رسمی و برای نخستین بار، در قم به عنوان اولین پایگاه شیعه امامیه، معارف شیعه را تدریس کردند و تربیت یافتگان مکتب قم، بر سایر بلاد اسلامی نورافشانی کردند.

 اما آغاز شکوفایی علمی قم را باید قرن دوم هجری مقارن با هجرت امام هشتم علیه السلام به ایران و هجرت خواهر مکرمه ایشان و امامزادگان همراه آنها و دیگر صحابی چهار امام بزرگوار ـ امام صادق و امام باقر علیه السلام و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام به قم و نواحی آن دانست. در قرن دوم، قم پس از کوفه بیشترین صحابه را داشت. قم در این قرن چند واقعه برجسته تاریخی را که بر حیات علمی شهر، موثر بوده اند را شاهد است؛ از آن جمله می توان به هجرت فرزندان و فرزند زادگان ائمه علیهم السلام به قم اشاره کرد که بیشترین تعداد صحابی و علماء در تاریخ قم بوده است.[26] در میان این هجرت کنندگان فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نخستین کسی از فرزندان معصوم بود که قم را برای توقف انتخاب کرد.[27]

علاوه بر حضرت ایشان، دومین دوّمین عالم شکوفایی علمی قم، ارجاع دادن شیعیان به صحابیان برجسته قم توسط امامان علیهم السلام بوده است. امام رضا علیه السلام در مورد زکریا بن آدم فرمودند: «زکریا بن آدم قمی امین دین و دنیای شما است»[28] و به این طریق،  در مسائل شرعی شیعیان را به طرف زکریا بن آدم ارجاع دادند. مرکزیت قم برای شیعه در این قرن موجب شد که علمای بزرگ شیعه برای فرا گرفتن علوم و احادیث از علماء قم که احادیث شان با واسطه کم تری به ائمه می رسید، رجوع می کردند و سادات و آل علی بیشتر از دیلم و طبرستان، قم را ترجیح می­دادند.

ولی آنچه که برای همیشه تاریخ و در همه دورانهای پر فراز و نشیب مسلمانان به عنوان مهم ترین عامل انتقال و توسعه فرهنگ اسلامی و مرکزی برای مبارزه و حرکت جهادی و مبارزاتی با دستگاه های ظلم و جور، تاثیر گذار و کارساز بوده و اسلام رادر صحنه جهانی به صورت دینی قوی و قدرتمند مطرح ساخته تاسیس حوزه علمیه قم است که به آن اشاره­ای خواهیم داشت.

تاسیس حوزه ­های علمیه قم

حوزه علمیه قم برای اولین بار با عنایت امام هشتم علیه السلام با مرجعیت یافتن (زکریا بن آدم) در میان شیعیان قم و مناطق مجاورش جوانه زد و در اواخر غیبت صغری و با آغاز حکومت آل بویه، صورت علنی به خود گرفت.

[29] از میان آثار فراوانی که بزرگان اهل نظر برای هجرت معصومه (سلام الله علیها) شمرده اند، تجمع حوزه های علمیه در اطراف مرقد شریف این بانو و تبدیل شدن این شهر به قلب تپنده جهان اسلام، از همه چشم نوازتر است. اصولا تجمع حوزه های علمیه در اطراف حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) یک تجمع تصادفی نیست، بلکه تجمع هدایت شده از جانب معصومین (علیه السلام) است. این موضوع یکی از مراحل تصرفات تاریخی معصومین (علیه السلام) در شکل گیری و هدایت جامعه شیعه است. با تصرف و هدایت ایشان، حوزه علمیه قم از نجف اشرف به قم منتقل شد و پیرامون مضجع شریف کریمه اهل بیت (علیه السلام) نضج گرفت. و محور توجهات معنوی و کانون اتمام حجت بر محور معارف شیعه گردید. حضرات معصومین (علیه السلام) این مهم را بارها خبر داده اند. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود: «به زودی کوفه از مومنان خالی می شود و علم از آن جمع می گردد ـ همان طور که مار در لانه اش جمع می شود سپس در شهری که به آن قم گویند، ظاهر می شود و آن دیار، مرکز علم و فضیلت می گردد.»

روایت دیگری از ایشان در مورد قم به این مضمون نقل شده است: « همانا خدا را حرمی است و آن مکه است و رسول صلی الله علیه و آله را حرمی است و آن مدینه است و امیرالمومنین را حرمی است و آن کوفه است و ما را حرمی است و آن شهر قم است به زودی زنی از فرزندانم در آنجا به خاک رود که نام او فاطمه است و هر کس او را زیارت کند بهشت برای او واجب خواهد شد»

همچنین ایشان در مورد شهر قم فرمودند: «آنگاه که به شما بلا و دشواری در رسید، به قم روی آورید که قم جایکاه امن فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) و آسایشگاه مومنان است.»[30]

 امام رضا علیه السلام نیز در مورد قم فرمودند: «بهشت را هشت در است و یکی از آن درها از آن مردم قم است خوشا آنان خوشا آنان و خوشا حالشان.»[31]

پس از هجرت فاطمه معصومه به قم و محوریت یافتن این شهر، در اواخر قرن دوم و قرن سوم و چهارم، قم به مهم ترین مرکز علماء و محدثن شیعه تبدیل گشت و در این عصر علمایی به تدریس و نقل احادیث و تالیف و تصنیف اشتغال یافتند که از جمله آنها عبارتند از:

1ـ محمد بن حسن صفار صاحب کتاب بصائر الدرجات و کتب دیگر و از جمله اساتید شیخ صدوق؛

2ـ آدم بن اسحاق از اصحاب امام رضا علیه السلام؛

3ـ زکریا بن آدم اشعری که قبرش در شیخان قم است و وکیل امام رضا علیه السلام بوده است؛

4ـ جناب شیخ ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی صاحب کتاب الرساله،

5ـ ابوجعفر محمد بن قولویه صاحب کتاب الزیاره که قبرش در باغ ملی قم می­باشد.

نتیجه

از آنچه گذشت می­توان نتیجه گرفت که هجرت معصومه (سلام الله علیها) به شهر قم، حکمت و مصلحت پروردگار بوده و خداوند متعال حضرت معصومه (سلام الله علیها) را برای این کاری بزرگ یعنی دفاع از مکتب ولایت به سمت ایران هجرت داد و به خاطر این هجرت بزرگ تشیع را به عالم دنیا رساند.  حضرت معصومه (سلام الله علیها) با هجرت به قم، با دفاع از ولایت هم از سیره جده­شان حضرت زهرا (سلام الله علیها) تبعیّت کردند و هم دنباله­روی سیره عمه بزرگوارشان حضرت زینب سلام الله علیها در افشا کردن حکومت ظلم و جور بودند. ایشان با مهاجرت به قم مهمترین کانون اجتماع شیعیان در عالم را پایه­گذاری کردند و به تبع برکات وجودی ایشان، معارف اهل بیت از این مکان به سراسر گیتی منتقل شد.

فهرست منابع

1ـ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، موسسه الاعلی للمطبوعات، بیروت، 1363.

2ـ محمد اشتهاردی، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، مسجد جمکران، قم، 1375.

3ـ انصاری، زنجانی محمد صادق، زیارت نامه حضرت معصومه (سلام الله علیها)، قم 1413.

5ـ حون، محمد، اعلام النساء للمومنات، اسوه، قم، 1411 ق.

6ـ حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، تصحیح سید جلال الدین طهرانی، نشر مجلس، تهران 1312.

7ـ خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الاحادیث، انتشارات دار الزهراء، بیروت، بی تا.

8 ـ سید رضی، نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، بی تا.

9ـ شاهرودی، علی غازی، مستدرک سفینه البحار، موسسه بعثه، تهران، 1368.

10-  محمد گیتی، طریقی در تحقق ولایت الهیه، انتشارات فخر ولایت، قم، 1389.

11- مالکی الملیکی، علی بن محمد، الفصول المهمه، دارالحدیث، قم، 1432.

12- مالک سهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، اسلامیه، تهران، 1385.

13- محمد محمدی اشتهاردی، حضرت معصومه چشمه جوشان کوثر، نشر مطهر، بی نا، 1378.

14- مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، کتابفروشی اسلامی، تهران، 1348.

15- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار الاحیاء التراث، بیروت، 1983.

16-- محمد حکیمی، حضرت معصومه و شهر قم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376.

17- محمد، حاجی تقی محمد، سیر تاریخی فقهاء و محدثین، فصلنامه قم، قم، 1376.

18- نوبختی، محمدالحسن، فرق الشیعه، مکتب من الفقیه، قم، 1360.

19- یوسف، یوسف علی، شهیده قم، آرام دل کوثر غدیر، تهران، 1387.

20- تجلی کوثر در فاطمه معصومه (سلام الله علیها)، موسسه فرهنگی کوثر ولایت، انتشارات فجر ولایت، بی نا.

21-. کلینی، محمد بن یعقوب،کتابفروشي علميه اسلاميه: تهران، 1369.

[1]. مستدرک سفینه البحار، ج 8، ص 257.

[2]. الفضول المهمه، ص 242.

[3]. ناسخ التواریخ،  ج 3، ص 68.

[4]. حضرت معصومه چشمه جوشان کوثر، ص 17 ـ 15.

[5]. فرق الشیعه، ص 87، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 15.

[6]. جلاء العیون، ص 926.

[7]. همان، ص 927.

[8]. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 26.

[9]. اصول کافی،ج 1، ص 477.

[10]. شهیده قم، ص 32.

[11]. جلاء العیون، ص 927.

[12]. اعلام النساء للمومنات، ص 576.

[13]. حضرت معصومه فاطمه دوم، ص 173 ـ 172.

[14]. زیارت نامه حضرت معصومه (سلام الله علیها).

[15]. شهیده قم، ص 30.

[16]. شهیده قم، ص 34.

[17]. حضرت معصومه فاطمه دوم، ص 166.

[18]. بحارالانوار، ج 42، ص 88.

[19]. نهج البلاغه، نامه 35، ص 408.

[20]. تجلی کوثر در فاطمه معصومه (سلام الله علیها)، علامه مرتضی عسکری، ص 65.

[21]. معصومه طریقی در تحقق ولایت الهیه، ص 132.

[22]. حضرت معصومه (سلام الله علیها) و شهر قم، ص 40.

[23]. تجلی کوثر در فاطمه معصومه (سلام الله علیها)، مصاحبه سید مهدی میرباقری.

[24]. معصومه طریقی در تحقق ولایت الهیه، ص 181.

[25]. سیر تاریخی فقهاء و محدثین قمی، ج 1، ص 99.

[26]. سیر تاریخ فقهاء و محدثان قمی، ج 2، ص 60.

[27]. تاریخ قم، ص 213 ـ 214.

[28]. معجم الرجال الحدیث، ج 7، ص 273.

[29]. فاطمه معصومه (سلام الله علیها) طریقی در تحقق ولایت الهیه، ص 188.

[30]. تاریخ قم، ص 7.

[31]. بحارالانوار، 60/215.