خداشناسی

خداشناسی وشبهات

 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

كفار مي گويند چرا در قرآن تا اين اندازه از جهنم و عذاب صحبت شده؟ چرا دائم از عذاب و عقوبت و درد و رنج بحث مي كند؟ آيا چنين خدايي رئوف و رحيم است يا جلاد و خونريز؟ اگر امكان دارد در رد صحبت آنان از خود قرآن آياتي را معرفي كنيد كه بيان كننده رحمت خدا باشد.

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

همانطور که در سؤال خود اشاره کردی ، بهتر است ابتدا بررسی کنیم که آیا قرآن کریم تنها از عذاب شدید و دردناک سخن می گوید و یا آنکه حقیقتی دیگر نیز در آن نهفته است ؟ و سپس به دنبال این موضوع برویم که سخن گفتن از عقوبت و درد و رنج اخروی چه اثری دارد ، آیا جز اینست که  برای کسی که عذاب کند ، جز خشونت و نا مهربانی چیز دیگری تصور نمی شود ؟

همانگونه که می دانی در آیات قرآن کریم ، با عبارات و کلمات متعددی به رحمت فراگیر الهی اشاره شده است . کلماتی نظیر رحمن ( که اشاره به رحمت عام الهی دارد ) ، رحیم ( که رحمت خاص خدا را نشان می دهد ) ، ارحم الراحمین ، رئوف ، ودود و . . . همه و همه از این دسته به شمار می آیند .

معمولا می توان مهمترین و برجسته ترین مفاهیم یک مکتب را از شعار و عنوان آن دریافت نمود . همانگونه که می دانی ، عنوان تمامی کارهای مسلمین ، عبارت شریف " بسم الله الرحمن الرحیم " است که در زوایای گوناگون زندگی مسلمانان رسوخ دارد  و سوره های  مختلف قرآن کریم نیز با آن آغاز می گردد . خداوند اسامی و صفات متعددی دارد ، اما شگفت انگیز است که از میان تمامی این اسامی و صفات ( که 1000 نام آنها در دعای جوشن کبیر آمده ) ، هنگامی که در این جمله شریفه ، می خواهیم از پروردگار خویش یاد کنیم ، او را با دو نام " رحمان و رحیم " می ستائیم . اگر به خوبی در برنامه روزانه زندگی یک مسلمان دقت کنیم ، می یابیم که یک مسلمین لا اقل در طول شبانه روز و در نماز خویش 60 بار از رحمت الهی یاد می کند و پروردگار خویش را با این وصف می ستاید .

 

قرآن و رحمت پروردگار :

کلمه رحمن به جز مواردی که در " بسم الله " به کار رفته ، حدود 41 بار در قرآن آمده است و کلمه رحیم نیز به جز دفعاتی که در " بسم الله " تکرار گشته ، حدود 80 بار دیگر در قرآن مجید بکار رفته است .

اما اگر آیات مختلف قرآن کریم را بررسی کنیم ، با حقائقی عمیق از رحمت الهی مواجه می گردیم . قرآن کریم  صراحتا از جانب پروردگار متعال اعلام می دارد که خداوند رحمت را بر خویش لازم و واجب ساخته است و می فرماید : " . . . پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض كرده . . . " (1) ، اما هیچ کجای قرآن کریم ، هرگز در خصوص عقاب پروردگار چنین سخنی به میان نیامده است . حتی در نقطه مقابل ، قرآن کریم نمونه های گوناگونی را برمی شمرد که خداوند حتی بدون آنکه بندگانش توبه کنند ، با رحمت گسترده خویش ، از عقاب آنان چشم می پوشد . لذا در خصوص گناهانی به غیر از شرک می فرماید : " خداوند (هرگز) شرك را نمى‏بخشد! و پايين‏تر از آن را براى هر كس ( بخواهد و شايسته بداند ) مى‏بخشد . . . "(2)

 

رحمت الهی و آغاز و انجام خلقت :

هنگامی که قرآن کریم ازآغاز خلقت انسان سخن می گوید ، سخن از رحمت پروردگار است و منشأ خلقت را رحمت خداوند می داند و می فرماید " . . . مگر كسى را كه پروردگارت رحم كند! و براى همين ( پذيرش رحمت ) آنها را آفريد!. . . " (3)  و موقعی نیز که به پایان زندگانی دنیوی و برپائی قیامت می رسد ، باز هم از رحمت الهی سخن می گوید و می فرماید : " بگو: « آنچه در آسمانها و زمين است، از آن كيست؟» بگو: « از آن خداست؛ رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم كرده ؛ ( و به همين دليل،) بطور قطع همه شما را در روز قيامت، كه در آن شك و ترديدى نيست، گرد خواهد آورد . . . " (4)

بنابر این طبیعی است حتی هنگامی هم که آیات قرآن کریم خداوند متعال را برای تکذیب کنندگان معرفی می کند ، پیش از هر چیز از رحمت پروردگار سخن به میان می آورد و او را صاحب رحمت گسترده ای توصیف می نماید که رحمت او بر همه چیز سایه افکنده  است : " اگر تو را تكذيب كنند ( و اين حقايق را نپذيرند)، به آنها بگو: « پروردگار شما، رحمت گسترده‏اى دارد . . . " .(5)

 

یأس هرگز ! :

 قرآن این رحمت الهی را آنقدر وسیع می داند که آشکارا اعلام می دارد بجز گمراهان ، هیچ کس از رحمت پروردگارش مأیوس نمی گردد و به نقل از حضرت ابراهیم (علیه السلام ) می فرماید : " (او) گفت : جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مايوس مى‏شود؟! " (6.لذا آن هنگام که دریای رحمت الهی به تلاطم می افتد ، خطاب آیه تغییر می کند و خداوند خود مستقیما با بندگان روی برتافته خویش سخن می گوید . او با تمامی گناهان و نافرمانیهائی که آنان انجام داده اند ، باز آنان را بنده خویش می خواند و به آنان می گوید که از رحمت من مأیوس نشوید ، من تمامی گناهان شما را خواهم آمرزید : " بگو: « اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.  " (7)

 

نمونه هائی از رحمت الهی :

حتی قرآن کریم به این میزان نیز بسنده نمی کند و نمونه هائی از رحمت پروردگار را نیز به ما نشان می دهد . قرآن در آیه 21 سوره روم (8) ، محبت و مودتی که بین زن و شوهر وجود دارد را از جانب پروردگار و نشانه ای از نشانه های او بر   می شمرد . این بدان معنی است که این عشق و علاقه سرشار را نیز خداوند قرار داده است ، و صد البته که رحمت خود او بسیار فراتر از اینهاست .

ما بارها در طول زندگی مشاهده کرده ایم که  شخصی از فرمان فردی دیگر نافرمانی و سرپیچی می کند ، و صد البته طبیعی است که به موجب همین عصیان،  سزاوار تنبیه و مجازات او می شود . اگر واقعا آن شخصی که نافرمانی او صورت پذیرفته است ، انسانی کریم و صبور و مهربان باشد ، نهایتا از نافرمانی انجام شده می گذرد و فرد مقابل را مورد عفو و بخشش خویش قرار می دهد . اما آیا تا کنون دیده ایم که این نافرمانی را کسی فرمانبرداری تلقی کند و آنرا پاداش نیز بدهد ؟  پروردگار مهربان ما در قرآن کریم ، در خصوص عده ای که ایمان می آورند و توبه می نمایند و اصلاح می کنند ، می فرماید که سیئات و نافرمانیهای آنان را به حسنات مبدل می کنم . . . (9)

 

صفح الهی ، رحمتی بی همانند:

آیا مفهوم صفح الهی را که درمتون اسلامی از صفات پروردگار بر شمرده شده است ، می دانی ؟ ما انسانها ممکن است در طول زندگی خویش نافرمانی فردی را انجام داده باشیم . اگر او از این نافرمانی ما چشم پوشی کند و ما را مورد لطف خویش قرار داد ، طبیعی است که هر موقع او را می بینیم ، به یاد نافرمانی خویش می افتیم و لطف او را به خاطر آورده و در درون خویش شرمنده می شویم . اگر آن فرد در نهایت محبت باشد ، ممکن است کاری کند که نافرمانی و سرپیچی ما از ذهنش فراموش شود ، اما نمی تواند این مسأله را از یاد ما ببرد و شرمندگی ما در برابر خویش را چاره کند . ولی درباره خداوند برعکس است ؛ پروردگار ما هیچ چیز را فراموش نمی کند ، اما به گونه ای عمل می نماید تا ما نافرمانی خویش را فراموش  کنیم و در درگاه او حتی احساس شرم و خجالت نیز ننمائیم . این همان مفهوم صفح الهی است . . .

 

این همه رحمت ، پس  عذاب چرا ؟

اما این چنین خدائی که این گونه رحمت بی منتهائی دارد ، چرا جهنم را خلق نمود و چرا در قرآن از عقاب آن سخن به میان آورد ؟ آیا آفریدن بهشت ریشه در رحمت پروردگار دارد ولی در هنگام خلق جهنم ، خداوند از رحمت خویش چشم پوشی نموده؟

اگر به تعالیم اهل بیت ( علیهم السلام ) مراجعه کنیم ، با عبارات شگفت انگیزی مواجه می شویم . ائمه ما ، به ما می آموزند که رحمت الهی بر غضب او سبقت دارد (10) و از این بالاتر ، امام سجاد ( علیه السلام ) در فرازی از صحیفه سجادیه ، هنگامی که با پروردگار خویش نجوا می کنند ، خداوند را این گونه خطاب قرار می دهند : " خدایا ، تو کسی هستی که رحمت او در پیشاپیش غضبش قدم بر می دارد ".(11)

اگر در این فراز بلند دعای امام سجاد ( علیه السلام ) خوب دقت کنیم ، متوجه می شویم که حضرت بدین وسیله سر رشته ای را به دست ما می دهند و به ما می آموزند که  زمام غضب الهی نیز به دست رحمت اوست و اگر خداوند حتی غضب هم می کند، این خشم او برخاسته از رحمت است .

اگر بر این اساس پیش رویم و اندکی تأمل کنیم ، می یابیم که بر طبق بینش توحیدی ، خداوند متعال بی نیاز مطلق است ولذا فرمانبرداری و یاعصیان مخلوقات کوچکترین نفعی به اونمی رساند و یا کمترین زیانی را از او بر طرف نمی سازد . بنا بر این ، اگر پروردگاران ما را به انجام عملی فرمان می دهد و یا از انجام کاری باز می دارد ، برای  سعادت و کمال خود ماست  و بر پایه رحمت و مهربانی اوست که دستورات ، روشها و راهکارهای گوناگونی را از جانب پیامبران خویش برای ما نازل نموده است . اگر ما با اختیار خویش در برابر آنها گردن نهیم ، قطعا به سعادت و کمال دست خواهیم یافت و در غیر این صورت ، سرمایه ای جز زیان  نصیبمان نمی گردد .

 

انذار الهی ، جلوه ای از رحمت :

اما خداوند تنها به صرف فروفرستادن این دستورات و فرامین نیز اکتفا ننمود و بر طبق رحمت خویش در قبال عمل به این دستورات ، برای ما پاداشی را مقرر نمود و برای عدم فرمانبرداری ما نیز وعید عذابی دردناک را به ما رسانید .

بر این اساس مشخص می شود که عقوبت پروردگار غیر از عقوبت بندگان است که برای دلخوشی و انتقام باشد ، بلکه حتی آفریدن جهنم و سخن گفتن از آن در آیات گوناگون قرآن کریم نیز برخاسته از رحمت الهی است . اگر جهنم نبود و از عذاب آن در دل انسانها هراس وجود نداشت ، بسیاری از انسانها انگیزه ای برای گام گذاردن در مسیر کمال نداشتند و از تباهی خویش رویگردان نبودند و در نتیجه به کمال و سعادت خود نیز دست نمی یافتند . بنابر این حتی سخن از جهنم گفتن نیز تجلی رحمت الهی است و مشخص است که اگر پروردگارمان جهنم را نمی آفرید و یا اگر مطمئن بودیم که هرگز عذاب آخرت به وقوع نمی پیوندد ، دیگر این انذار ارزش و اثری نخواهد داشت و بسیاری از مردم بدون هیچ دغدغه ای مسیر بیراهه را خواهند پیمود .

برای روشن تر شدن بحث ، مثالی را به همراه هم بررسی می کنیم . پدری را در نظر بگیرید که پزشک است و پسری دارد که دارای غده ای خطرناک در درون بدن خویش می باشد . چنین پدری که دست به چاقو می برد و بدن پسر خود را می شکافد آیا غضب و خشم او و یا حتی انگیزه بدست آوردن پول و شهرت و .  . . سبب این کار او می شود و یا محبت و رحمت او نسبت به پسرش او را وادار به انجام چنین عملی می کند ؟

 در خصوص پروردگارمان نیز دقیقا به همین صورت است ، خدائی که هیچ نیازی به طاعت ما ندارد و نافرمانی ما نیز گزندی به او نمی زند ، آیا جز اینست که رحمت او منشأ خلقت جهنم می گردد تا بندگان او راه تباهی را طی نکنند ؟

 

ریشه عقوبت اخروی :

به علاوه بسیاری از هشدارهای الهی و اعلام عقوبتها و عذابهای پروردگار، خبر دادن از باطن و حقیقت اعمال خود ماست و قرآن کریم نیز این مطلب را به صراحت به ما گوشزد می کند . به عنوان نمونه اگر کسی مال یتیمی را به ناحق بخورد ، باطن همین عمل او ، آتش است و سوزانندگی و حرارت چیزی جدای از عمل او نیست . یعنی در حقیقت این شخص آتش می خورد (12) ، ولی چون امروز همانند فردی بیهوش می ماند ، حرارت آنرا احساس نمی کند ، ولی در قیامت حقیقت این عمل او آشکار می شود .

لذا خداوند در آیات بسیاری از قرآن کریم ما را از درستی و نادرستی اعمالمان آگاه می کند و ما را نسبت به عواقب و اثراتی که به دنبال عمل ما محقق می شود هشدار می دهد . همانند اینکه به کسی بگوئید اگر در مصرف غذا زیاده روی کنی ، به دل درد مبتلا می شوی . ابتلای به دل درد ، اثری است که به دنبال پرخوری ، آشکار می شود و چیزی جدای از پرخوری  نیست . در حقیقت ساختمان بدن ما به گونه ایست که این عمل ، این اثر را برای آن به دنبال خواهد داشت . در واقع حقیقت روح ما نیز به گونه ایست که در لحظه ارتکاب معاصی و گناهان،  آن اعمال در آن تأثیرات نامطلوبی خواهند گذارد ولی ما از تأثیر آنها پس از گذشت مدتی آگاه می گردیم . ( هرچند که عده ای همین امروز نیز باطن اعمال را می بینند . )

 لذا خداوند متعال در بسیاری از آیات ، تنها ما را نسبت به عواقب و تأثیراتی که خود اعمال به دنبال دارند آگاه می کند و ساختمان جهان و نظام حاکم بر آنرا به ما معرفی می نماید .

 

ظلم و تجاوز، تکلیف چیست ؟

از اینها نیز که بگذریم ، تکلیف کسانی که به حقوق دیگران دست درازی می کنند چیست ؟ آیا مهربان ترین انسانها ، از چنین افرادی به خاطر ظلم و تعدیشان قدردانی می کنند و یا اینکه آنان را مورد عتاب و مجازات قرار می دهند ؟ بالأخره در دموکرات ترین کشورها بعد از طی هزاران گام در راه تعلیم و تربیت مردم ، با مجرمانی که پا بر روی تمامی محبتها و مهربانیها می گذارند ، چه می کنند ؟ نظامهای اجتماعی گوناگون از چه طریقی افراد را نسبت به تجاوز به یکدیگر باز می دارند؟ آیا جز مجازات و تنبیه آنان راه دیگری را بر می گزینند ؟

پس مجازات متجاوزین به حقوق دیگران ، مسأله ای عقلی ، انسانی و فطری است که نقشی بازدارنده نیز دارد . عقوبت الهی نیز امری برخاسته از همین مسأله است . اگر این وعید الهی نسبت به سخت ترین عقوبتها نبود ، چه ضامن اجرائی نیرومندی در درون انسانها می توانست نفس سرکش آنان را مطیع خویش سازد و از دست درازی آنان به حقوق دیگران جلوگیری کند ؟

بنا بر این حتی خلقت جهنم و سخن گفتن از آن نیز ریشه در رحمت گسترده پروردگار دارد و خدای متعال با ذکر اثرات سوئی که به دنبال اعمال زشت ما به وقوع می پیوندد ، ما را هشدار می دهد . صد البته که در کنار آن ، عقوبت الهی خود بزرگترین ضامن و نیرومند ترین عاملی است که می تواند انسانها را از پایمال نمودن حقوق همنوعان خود و ظلم و ستم به یکدیگر باز دارد .

     

 

 
 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

فرزندي حضرت عيسي (علیه السلام ) طبق مسيحيت مشکل جدي بوجود آورده است که به وضوح ديده مي شود و اکثرا آن مسأله را قبول کرده اند و فرض شفاعت بي چون و چرا از طريق حضرت عيسي (علیه السلام)  تعداد زيادي را به خود جلب ميکند ، اين درحالي است که وقتي عدل الهي به طور ساده در اسلام مطرح مي شود ، ايجاد سنگيني وسختي براي غير مسلمين مي نمايد . توضيح نظر اسلام در مورد حضرت عيسي و ديد اسلام نسبت به تمام انسانها چيست؟ ( به طور مثال مسيحيت همه انسانها را در بدو خلقت گنهكار ميشناسد).

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

اسلام حضرت عيسي (علیه السلام ) را بنده مقرب الهي و از پيامبران اولوالعزم مي شمارد و وظيفه هر مسلماني است که تمامي پيامبران الهي قبل از خاتم الانبياء ، رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم ) را تصديق نمايد . همچنين همانطور که در آيه 157 سوره نساء آمده است ، حضرت عيسي مصلوب نگشته و کشته نشده است (1) و هم اکنون به قدرت و اراده الهي زنده مي باشند و در زمان ظهور مهدي موعود (عج)، آن بزرگوار را ياري مي نمايد .

 اسلام مقام شفاعت را به طور مقيد و مشروط به اذن الهي تثبيت ميکند و اين مقام را براي اولياء الهي و از آن جمله انبياء و حضرت عيسي (علیه السلام ) بر مي شمارد . اما اين شفاعت ، بي چون و چرا و مستقل از نظر خداوند نمي باشد ( همانگونه که اين امر در آيات متعدد قرآن آمده است از جمله در آيه 23 سوره سبا (2) و در آيه 109 سوره طه (3) ذکر شده است ).

از نظر آئين آسماني اسلام ، هرفرد که متولد مي گردد نه تنها گنهکار نيست ، بلکه استعداد بالقوه شناخت واقعيتها را به صورت کلی در وجود خود از جانب خدواند به وديعت دارد . و اين همان است که قرآن از آن به فطرت تعبير مينمايد(4) . پس هر انساني در بدو تولد طيب و طاهر و داراي جهت گيري به سمت حقيقت ، پاي به دنيا مي گذارد ؛ اما در دنيا مردم به دو گروه تقسيم ميشوند : عده اي پاي بر روي تمايلات فطري و الهي خود مي گذارند و عده اي ديگر اين استعدادهاي فطري را شکوفا مي کنند . از ديد اسلام ملاک ارزش هر فرد به ميزان ايمان و عمل او به فرامين الهي ( اعم از بايدها و نبايدها ) است که قرآن کريم از آن تعبير به تقواي الهي ( رعايت جانب خدا ) مي نمايد و ميفرمايد : ". . .  گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست . . . "(5) پس در منطق اسلام نژاد و رنگ و زبان و . . . ملاک برتري نيست .

متن سوال:

 

اسلام رابطه دنيا وآخرت را چگونه تبيين مي نمايد ؟ آيا از نظر اسلام دنيا و آخرت دو امر کاملا متفاوت و جدا از هم مي باشند ؟ بر پايه آئين اسلام ، مشخصات فرد دنيا طلب چگونه ترسيم شده و چه کساني طالب آخرت معرفي گشته اند ؟

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

در بينش اسلامي ، دنيا و آخرت دو حقيقت جدا و قابل تفكيك از يكديگر به حساب نمي‌آيند، بلكه اگر از منظرصحيح به آنها نگريسته شود ، يك مجموعة واحد و جدايي‌ناپذير را تشكيل مي‌دهند كه به طور كامل با يكديگر مرتبط مي‌ باشند. بر طبق نگرش اسلام كه برگرفته از قرآن‌كريم، سنت نبوي و سيرة گفتاري و رفتاري ائمه اطهار (علیهم السلام ) است، آخرت و آخرت‌ طلبي ممدوح و مورد ستايش است اما دنيا مشروط بر نحوه نگرش به آن ، ممدوح يا مذموم مي‌باشد.

 به طور كلي اسلام ، نحوة نگرش به دنيا را دوگونه ترسيم مي‌نمايد. يك ديدگاه ، ديدگاهي است كه در آن به دنيا به چشم هدف نگريسته مي‌شود و انسان ، منتهاي هدف خويش را دنيا قرار مي‌دهد. بنابراين چنين شخصي به اشياي پيرامون خود دل مي‌بندد و تمام تلاش خود را در راه بدست آوردن و اندوختن متاع دنيوي به كار مي‌گيرد، بدون آنكه از آنها كوچكترين بهره‌اي در راه رسيدن به كمال حقيقي و سعادت جاودانة خود ببرد و بوسيلة آنها ، حيات ابدي و اخروي خويش را سامان دهد. برطبق چنين نگرشي به دنيا، دنيا و آخرت با يكديگر تضاد كامل دارند، چرا كه سرآغاز حيات اخروي چنين شخصي ، مقارن با جدايي او از آنچه كه براي دنياي خويش فراهم كرده ، مي‌باشد.(1) اسلام چنين نگرشي به دنيا را مذمت نموده (2) و اين چنين شخصي را فردي فريب‌خورده توصيف مي‌نمايد كه سرمايه خويش را ( كه همان عمر اوست) به زودي از دست مي‌دهد ؛ ولي در قبال آن هيچ سود و بهره‌اي را بدست نخواهد آورد. (3)

 اما در مقابل اين ديدگاه، بينشي قرار دارد كه بر طبق آن به دنيا به ديد وسيله نگريسته مي‌شود نه هدف و دنيا (همانگونه كه حقيقت موجود در خارج نيز آنرا تأئيد مي‌كند) سرايي موقت و گذرا پنداشته مي‌شود كه محل اقامت نيست بلكه هنگام جمع‌آوري توشه براي اقامتگاه دائمي انسان است.(4) فردي كه ديدگاه او اين چنين است اين جهان را مقدمه و كشتگاهي مي‌داند كه ثمره و بهرة آن در آخرت برداشت مي‌شود و در صورت استفاده صحيح از آن ، سعادت ابدي او مهيا مي‌شود. در ديدگاه چنين شخصي ، مال و مقام و . . . هرچند كه فرضا كمال برخورداري از آنها را نيز داشته باشد، به خودي خود ارزشي ندارد . لذا او به آنها دل نمي‌بندد، بلكه تمام سعي و تلاش خويش را مي نمايد تا حداكثر بهره ‌برداري از آنها را در جهت تحصيل رضاي خداوند بنمايد. چنين نگرشي به دنيا نه تنها مذموم نيست بلكه اسلام آنرا مي‌ستايد (5) و آنرا در هماهنگي كامل با آخرت توصيف مي‌كند و شخصی را كه اين‌گونه به دنيا بنگرد و تمام سعي و كوشش خويش را در برگرفتن توشه از آن به كار گيرد را نه تنها دنيا‌دار نمي‌داند، بلكه او را طالب آخرت و به دنبال كمال توصف مي‌كند.(6)

 از آنچه كه گذشت به خوبي مشخص مي‌شود كه زهد نيز در نگاه اسلام دل نبستن به اين دنياست و نه عدم بهره ‌برداري صحيح از آن در تمامي امور . بر طبق تعاليم اسلامي يك مسلمان با اين ديدگاه نسبت به دنيا، نه تنها هيچگاه نبايد دچار سكون و عدم تحرك گردد، بلكه بايد تمامي تلاش و كوشش خويش را به كار گيرد تا از لحظه به لحظه حيات دنيوي خويش و لوازم مادي در اختيارش براي سفر آخرت خود و زندگي جاودانه اش در آن سرا، توشه برگيرد. به بيان ديگر راه سعادت ابدي انسان از متن دنيا مي‌گذرد و بدون بهره‌ برداري صحيح از دنيا، هرگز آدمي قادر نخواهد بود به سعادت ابدي خود در آخرت نائل شود. (7)

   
 
 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

 تقيه چيست و از کجا آمده است؟

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

در نظر دين اسلام ، عقيده انسان از جان او داراي ارزش بيشتري است . تاجايي که در برخي موارد انسانها جان خود را فداي ايمان و عقيده خویش مي کنند . اما اين عقيده و ايمان ، امري دروني است . بنابراين گاهی پيش مي آيد که آدمي به خاطر شرايط نامناسب و اکراه و اجبار عده اي نتواند آن طور که فکر مي کند و ايمان و عقيده دارد ، سخن بگويد و يا حتي در درجه بالاتر ، ابراز عقيده جان او را به خطر بياندازد که در اين شرايط بر طبق حکم عقل و دستور قرآن بايد ازاظهار عقيده خود ، اجتناب نمايد . حتی در مرتبه بعد ، اگر لزوم داشت باید خلاف عقيده اش را نیز به زبان بياورد ( باز هم تأکيد مي کنيم که عقيده ، برتر از جان آدمي است ، اما ابراز عقيده با عقيده داشتن متفاوت است ) .
 

خداوند در قرآن افرادي را که تقيه مي کنند از کافران جدا نموده و در حقيقت تقيه را جايز و تقيه کننده را مسلمان دانسته است .(1)  و همچنين در قسمت ديگر ، جريان مؤمن آل فرعون را بازگو مي کند و در وصف او ميگويد که او ايمانش را پنهان مي نمود(2) و او را نیزتأييد مي نمايد . البته تقيه نيز مانند بسيار از قوانين و احکام اسلامي در هر شرايطي قابل اجرا نيست و تنها در برخي از شرايط مي توان تقيه نمود ؛  به عنوان مثال اگر تقيه نمودن يک فرد و اظهار مطالب خلاف عقيده اش توسط او ، اثرات اجتماعي جبران ناپذيري داشته باشد و باعث گمراهي عده اي شود ، قطعا اسلام آنرا تأييد نمي کند و در اين موارد تقيه حرام است . به عبارت ديگر يکي از فلسفه هاي تقيه ، بقاي دين است . پس بديهي است هنگامي که طبق شرايطي جهاد اسلامي و يا امربه معرف و نهي از منکر و يا ساير احکام واجب مي شود ، نبايد تقيه کرد .

 
 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

چرا مسلمين 17 رکعت نماز مي خوانند و چرا 20 رکعت نميخوانند؟

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

با مراجعه به عقل و خرد مشخص مي شود که تنها مرجع صلاحيت دار براي قانونگذاري (بطور مستقل و ذاتي ) پروردگارمان مي باشد ؛ چرا که تنها اوست که به منافع و مصالح تمامي مخلوقات آگاه است و از طرف ديگر خود نيز غني محض و بي نياز از سايرين مي باشد . همچنين تمامي اوامر او حکيمانه است و هيچ فرماني از جانب او صادر نمي شود مگر اينکه بر طبق حکمت الهي مي باشد . از طرف ديگر انسان در کليه امور و در تمامي شئون ، نيازمند به اوست و از خود هيچ ندارد و بدون لطف و عنايت خداوند ، لحظه اي قادر به ادامه حيات نيست . پس سراپاي وجود انسان مديون خداوند است . پس جز اين نيست که آدمي در تمامي اوامر الهي (حتي اگر براي آنها حکمت و مصلحتي هم متصور نباشد ) ، وظيفه اطاعت بي چون و چرا دارد .

 از طرفي ديگر همانگونه که ذکر شد ، فرامين الهي داراي حکمتهاي بسياري است که بشر قادر به درک آنها نيست و علت تشريع آنها در حد ادراک بشر نمي باشد . پس بطور خلاصه چرا مسلمين 17 رکعت نماز ميخوانند؟ جواب اينکه بخاطر امتثال امر خدا (و البته اين امتثال بي چون و چرا آثار فراوان تربيتي براي بشر دارد و فرمانبرداري بي چون و چرا ، تنها در برابر خداست و بس ، و ما همه نیز آنرا با عقل ثابت کرده و حکمتش را ميدانيم ).

براي نزدیکتر شدن مطلب به ذهن دو مثال مادي را ذکر مي کنيم : 1) همه ما بارها و بارها به پزشک مراجعه نموده ايم و براي درمان بيماري خود از او کمک گرفته ايم . اونيز داروهايي را براي ما تجويز کرده است . اما آيا هيچ شده است به او بگوييم علت تجويز هر کدام را براي ما شرح دهد؟ البته که خير ، چون اولا به تخصص او ايمان داريم و ثانيا شايد دانستن علت تجويز برخي از داروها نیازمند دارا بودن دانشهاي خاص پزشکي باشد که در حال حاضر آگاهی از آنها براي ما مقدور نيست ( البته ممکن است گاهي نیز پزشک در حد فهم و درک ما علت تجويز دارو را برایمان بيان کند ) .

2) فرض کنيد که گنجي در زمين مدفون است و ما براي يافتن آن ، دستورالعملي در اختيار داريم . دستور العمل مثلا به ما می گوید که از فلان نقطه 5 قدم به طرف شمال و 6 قدم به طرف شرق برويد تا گنج را بيابيد. مطمئنا اگر ما به جاي 5 قدم ، 7 قدم به طرف شمال برويم ، به محل گنج نمي رسيم . حال اگر ما دقيقا بر طبق فرامين الهي عمل نکنيم ، مسلمان به گنج حکمت و مصلحت خداوند که چه بسا خارج از ادراک ما نیز باشد ، دست نخواهيم يافت .

 
 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

1. چه نفعی از تحريم کالا های شرکت های که گفته می شود به اسرائيل وابسته هستند، عايد ما می شود. 2. آيا تحريم کالاهای مورد نياز روزانه که توليد کننده آن کفار و دشمنان مسلمين هستند، در اسلام مجاز اسث؟ 3. لطفا یک یا چند حديث معتبر از ائمه ذکر کنيد که در زمان زندگاني خود امر به تحريم کرده باشند.

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

درباره تحريم كالاهاي اسرائيلي و آمريكائي، مي‌توان از چند ديد متفاوت به اين مسأله توجه نـمود. از نقـطه نـظـر فقـهي و بـا تـكيه بر آيات قرآني و روايات و سيره معصومين (علیهم السلام) ( از جمله فراز آخر آيه 141 سوره نساء ) (1) ارتكاب هر عملي كه موجب تقويت اقتصادي و سياسي و نظامي و … دشمنان اسلام و مسلمين گردد، و سبب ازدياد سلطه و ظلم آنان شود، حرام است و اجتناب از آن بر هر فرد لازم می باشد.

از لحاظ اعـتقـادي، يكي از مواردي كه هر مسـلمان از جانب خداوند متعال مأمور به انجام آن است ، مسأله    " تبري" است. تبری بدين معناست  كه شخص مسلمان همواره بايد در تحت هر شرايطي از لحاظ قلبي و باطني و در صورتی که برایش مقدور باشد ، در دو حيطه زبان و عمل  ، انزجار و بيزاري خود را از دشمنان خدا و پيامبر اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه طاهرين (علیهم السلام ) اعلام نمايد كه يكي از بارزترين مصاديق آن در عصر حاضر، دول اسرائيل و آمريكا هستند . در این میان  مسلماً يكي از طرق ابراز بيزاري از آنان و ظلم و ستمهایشان در حوزه عملي، بایکوت و تحريم كالاهاي توليدي آنان مي‌باشد.

اگر از بعد اقتصادي بدين مسأله نگريسته شود، بدين وسيله و با جمع شدن تحريمهاي مختلف كه توسط افراد گوناگون اعمال مي‌گردد ، مي‌توان صدماتي جدي و حتي جبران ناپذيری بر آنان وارد نمود. ( البته بايد توجه نمود كه هر چند ممكن است يك قطره نتواند نيرويي بزرگ اعمال کند ، اما از اجتماع قطرات، رودي خروشان حاصل مي‌گردد كه هرگز نمي‌توان مانع حركت و خروش آن گرديد و سخت‌ترين سنگها را نیز در هم مي‌نوردد).

 از جنبه ‌اجتماعي، پديده ‌اي كه امروز اهميت آن بيش از هر روز ديگر آشكار گرديده است، مسأله افكار عمومي است كه بدين طريق مي‌توان علاوه بر آگاهي دادن به ساير ملتها در خصوص ظلم و ستم و جنايات آمريكا و اسرائيل نسبت به مسلمانان، از طريق افكار عمومي جهان بر آنان فشار وارد کرد و در برابر آنان سدي مستحكم ايجاد نمود.

 

 در پاسخ به سؤال دوم شما، اين مطلب را به استحضارتان مي‌رسانيم كه دين مبين اسلام در مواردي كه انسان به شيئي نياز ضروري و واقعي داشته باشد و جز از اين راه هم قابل تهيه نباشد ، استثناء قائل مي‌شود و در اين حالت مي ‌توان شيئي مورد نظر را از اين راه تهيه نمود.  

اما در خصوص قسمت سوم پرسشتان ، در زندگاني معصومين( علیهم السلام)، موارد مختلفي را مي‌توان يافت كه آن بزرگواران در مقابل ظالمان و ستمگران زمانه به پيروان خويش دستور بايكوت و تحريم آنان را داده ‌اند. به عنوان نمونه و با رعايت اختصار در اين مجال به قضيه صفوان جمال که فردی از پيروان امام کاظم (علیه السلام) بود ، اشاره مي‌گردد.

صفوان كارواني شتر داشت كه طبق قراردادي ، آنها را در اختيار هارون‌الرشيد خليفه جائر و ستمگر عباسي قرار داده بود تا بدان وسيله او اسباب و تجهيزات خويش را براي سفر حج حمل نمايد و او نيز در مقابل، وجهي را دريافت كند. روزي به خدمت امام هفتم رسيد. حضرت خطاب به او فرمودند : صنوان همه چيز تو خوبست جز يك چيز. صنوان از آن مطلب سوأل نمود. حضرت در پاسخ فرمودند: اينكه شترانت را به اين مرد ( هارون ) كرايه داده ‌اي  و تو هم اجرت مقرر را از او طلبكار خواهي شد اين‌گونه نيست؟ صفوان مطلب را تأئيد کرد. حضرت فرمودند: آيا تو دوست نداري كه هارون لااقل اين مقدار زنده بماند كه طلب تو را بدهد؟ صنوان باز هم تأئيد نمود. سپس امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: هر كس به هر عنوان دوست داشته باشد ستمگران باقي بمانند جزء آنان محسوب خواهد شد و معلوم است که هر كس جزء ستمگران محسوب گردد، در آتش خواهد رفت.

 پس از اين قضيه صفوان تمامی كاروان شتر خود را یکجا فروخت و ديگر آنها را در اختيار هارون قرار نداد(2). از اين قضيه معلوم مي‌گردد كه امام (علیهم السلام) نه تنها حكم به بايكوت و تحريم ستمگران مي‌نمايند ، بلكه در اين‌گونه از امور و ساير اعمال ، نگاهي تيزبين و دقيق نگر نیز دارند.

 
 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

سؤال من این است که چرا از مهر برای خواندن نماز و سجده استفاده می‌کنیم؟ می‌خواستم جواب این سوال را بدانم تا در برابر یک فرد سنی جوابی محکم داشته باشم. می‌دانم که بدون مهر نماز خواندن سنی‌ها یک بدعت است ولی می‌خواستم به صورت روایی یا جواب عقلانی خوب بدانم. با تشکر در پناه حضرت.

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

همانگونه که می‌دانی، سجده نه تنها بخشی از اجزاء عباداتی نظیر نماز است، بلکه خود نیز به تنهائی عبادتی بلند مرتبه محسوب می‌شود و حتی در هنگام قرائت برخی از آیات قرآن کریم نیز به جای آوردن آن واجب می‌گردد. حتی بر اساس تعالیم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، سجده نزدیک ترین حالت بنده به پروردگار به شمار می‌آید(1). لذا با توجه به جایگاه رفیعی که سجده از آن برخوردار است، به جای آوردن صحیح آن برای تک تک مسلمین اهمیتی ویژه پیدا می‌کند. در این میان یکی از مسائل عمده‌ای که در بجای آوردن صحیح سجده وجود دارد، محلی است که می‌توانیم بر روی آن سجده کنیم. از این رو و با توجه به اینکه ما نمی‌توانیم بوسیله عقل خویش شیوه بجای آوردن درست سجده را بیابیم، باید کوشش کنیم تا با مراجعه به شریعت، دریابیم که خداوند طریقه صحیح آنرا چگونه به ما می‌آموزد.

شیعه و سجده

اگر به آموزه‌های ائمه اطهار (علیهم السلام) مراجعه نمائیم، اهل بیت (علیهم السلام) برای ما مشخص می‌سازند که در شرایط عادی و در غیر حالت اضطرار، باید بر روی زمین و اجزای آن و یا آنچه که از آن می‌روید (به استثنای خوراکیها و چیزهائی که برای تهیه لباس بکار می‌روند) سجده کنیم(2). لذا ما می‌توانیم بر روی هرچیز که از اجزای زمین محسوب شود، نظیر خاک، سنگ، شن و ... و یا آنچه که از گیاهان به حساب می‌آیند، (غیر از خوراکی‌ها و چیزهایی که برای تهیه لباس بکار می‌روند) همانند چوب و برگ درختان سجده نمائیم. اما در میان این طیف وسیعی که می‌توانیم آنها را سجده گاه خویش قرار دهیم، سجده نمودن بر خاک از فضیلت بیشتری برخوردار است و اهل بیت (علیهم السلام) به ما توصیه نموده اند تا جائی که برایمان ممکن است، بر روی خاک سجده کنیم. بر این اساس و با توجه به شرایط زندگی امروزی که همیشه انسان به خاک تمیز و پاکیزه دسترسی ندارد، شیعیان خاک را به صورت مهر در می‌آورند تا ضمن آنکه بتوانند آنرا به راحتی و در همه جا همراه خویش داشته باشند، نسبت به پاکیزه بودن آن نیز اطمینان پیدا کنند.

آگاهی از سنت پیامبر

در نزد شیعه، ائمه اطهار (علیهم السلام) برترین، مطمئن ترین و موثق ترین حاملان احادیث و سنت نبوی به شمار می‌آیند و همانگونه که خود در احادیث مکرر، بیان می‌کنند، تمامی آنچه را که به ما می‌آموزند از طریق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم گرفته اند. حتی این عقیده، اعتقادی منحصر به شیعه نیز نیست و بسیاری از بزرگان اهل تسنن نیز ائمه اطهار (علیهم السلام) را به عنوان راویان موثق احادیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) محسوب می‌کنند و احادیث متعددی از پیامبر را از آن بزرگواران نقل می‌نمایند. بنابر این همین که آنان حکم سجده برای ما این گونه بیان می‌دارند، برایمان کافی است و مطمئن می‌گردیم که قطعا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز همین گونه عمل می‌نمودند.

اما خوشبختانه این سنت نبوی و مشخصات سجده گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، تنها از طریق ائمه برای ما تبیین نگردیده است، بلکه راویان متعددی از میان صحابه و تابعین، روایات فراوانی را نقل می‌کنند که به روشنی سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای ما آشکار می‌سازد. ویژگی بارز این روایات آنست که تمامی مسلمین آنها را پذیرفته اند و علاوه بر کتب شیعیان، در مهمترین کتب اهل تسنن (نظیر صحاح سته و ...) نیز نقل گشته و مورد پذیرش بزرگان اهل سنت نیز قرار گرفته است. برای آنکه بتوانیم در کنار برادران اهل تسنن خویش جوانب مختلف این مطلب را بیشتر روشن سازیم و سنت راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دور از تعصب و غرض ورزی درک کنیم، در این نامه به بررسی مختصر برخی از آنها که در معتبرترین کتب اهل تسنن پس از قرآن کریم نقل گشته است، خواهیم پرداخت.

سجده گاه پیامبر

بر اساس حدیث بسیار مشهوری که معتبرترین منابع فقهی شیعه و سنی و کتب فراوانی در میان مسلمین آنرا نقل نموده اند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا " (3)، " زمین به عنوان سجده گاه و وسیله‌ای پاک کننده برای من قرار داده شده است." در این روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمین را آشکارا به عنوان سجده گاه و محلی که می‌توان بر روی آن سجده نمود معرفی می‌کنند. لذا بر این اساس بر روی هر چیز که جزء زمین محسوب گردد، همانند خاک، سنگ و ... می‌توان سجده نمود.

اگر خوب جستجو کنیم، می‌یابیم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها مشخصات سجده گاه را برایمان تبیین نموده اند، بلکه به هنگام عمل، خود نیز آنرا به کار بسته اند و طریقه صحیح سجده کردن را به اصحاب خویش آموخته اند.

به عنوان نمونه، وائل (که یکی از صحابه است)، نقل می‌کند که پیامبر را دیدم، در حالیکه پیشانی و بینی مبارک خویش را به هنگام سجده بر روی زمین گذارده است(4)

ابو هریره و ابی سعید خدری نیز در روایاتی جداگانه می‌گویند که بر اثر بارش باران، خاک زمین تر شده بود، اما با این حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی زمین سجده نمود و ما خود اثر آنرا را بر پیشانی آن بزرگوار مشاهده کردیم (5).

عائشه می‌گوید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچگاه به هنگام سجده پیشانی خویش را با چیزی نمی‌پوشاند (6) و یا بر طبق حدیثی دیگر، آن حضرت حتی اجازه نمی‌داد تا عمامه او نیز به هنگام سجده پیشانی او را بپوشاند و مانع تماس آن با سجده گاهش گردد (7).

از این دسته از روایات به خوبی روشن می‌شود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حتی در شرایط غیر طبیعی نظیر بارش باران، باز نیز بر روی آنها سجده می‌نمود.

پیامبر و سجده گاهی غیر از زمین

دقت در سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این مطلب را نیز برای ما روشن می‌سازد که علاوه بر زمین که سجده نمودن بر روی آن مجاز است، بر روی گیاهانی که از زمین می‌رویند و برای خوراک و پوشاک مصرف نمی‌گردند نیز می‌توان سجده نمود، چرا که آن حضرت بعضی اوقات نیز بر روی اجزای برخی گیاهان سجده می‌نمود.

ابو سعید خدری نقل می‌کند که روزی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم و آن حضرت را در حالی یافتم که روی حصیری نماز می‌خواند و به روی آن مشغول سجده بود.(8)

انس بن مالک نیز در چندین حدیث نقل می‌نماید که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی حصیر نماز می‌خواندند. به عنوان نمونه، انس می‌گوید که روزی رسول خدا برای صرف غذا دعوت شده بودند. پس از صرف غذا فرمودند: برخیزید تا به همراه شما نماز بخوانم. ما حصیری را تمیز نمودیم و آن حضرت بر روی آن قرار گرفتند و مشغول نماز شدند و ما نیز به همراه آن بزرگوار به نماز ایستادیم. (9)

یکی دیگر از چیزهائی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی آن به نماز می‌ایستادند و به هنگام سجده پیشانی مبارک خویش را بر آن می‌نهادند، " خمره " نام دارد. خمره، سجاده کوچکی است که از شاخه درخت خرما یا بقیه گیاهان تهیه می‌شود و به هنگام سجده صورت را بر روی آن می‌گذارند (10). ابن عباس، ابن عمر و همچنین ام سلمه، میمونه و عائشه که از زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، در روایتهائی مجزا نقل می‌کنند که آن حضرت بر روی خمره نماز می‌گزاردد (11) و برخی اوقات شخصی را امر می‌نمود تا برای آن حضرت خمره‌ای از مسجد بیاورد تا روی آن به نماز بایستد.(12)

بنا بر این، مشخص گشت که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی خاک و سنگریزه و یا اجزائی از گیاهان که مصرف خوراکی و یا پوشاکی ندارند، سجده می‌نمودند.

سجده گاه صحابه

این سیره و عملکرد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری آشکار و روشن بود که اصحاب نیز آنرا به وضوح دریافته بودند و آنان نیز سجده گاه خویش را زمین و یا برخی اجزاء گیاهان قرار می‌دادند و از سجده بر چیزهای دیگر اجتناب می‌نمودند. به عنوان نمونه، جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند که ظهر هنگامی، به همراه پیامبر مشغول نماز بودم و هوا بسیار گرم بود. من مشتی از سنگ ریزه‌ها را برداشتم و آنرا در کف دست خویش گرفتم و سپس آنها را به دست دیگر خود ریختم تا اینکه خنک شد. سپس بر روی آن سجده نمودم. (13)

بیهقی که خود از علمای بزرگ اهل تسنن است، پس از ذکر این حدیث، نقل می‌کند: اگر سجده کردن بر لباس جایز بود، قطعا سجده نمودن بر آن آسان تر از خنک نمودن سنگ ریزه‌ها و سجده بر آنها بود ... (14)

لذا این روایت و نظایر آن به روشنی مشخص می‌کند که سجده بر لباس و ... در حالت عادی جایز نخواهد بود.

آنچه ذکر شد، تنها مقداری مختصر و اندک از روایات فراوانی است که در خصوص سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در انتخاب محل سجده ذکر شده است.

بر این اساس، مشخص می‌گردد که حتی بر طبق کتب معتبر اهل تسنن و روایات متعددی که راویان مختلف از سیره و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده اند، نظر و عملکرد شیعه نه تنها کاملا منطبق بر سنت نبوی است، بلکه شیعیان رعایت برتری و فضیلت را نیز می‌نمایند و سعی می‌کنند تا بر روی خاک سجده کنند. اما متأسفانه عمده فرق اسلامی و برادران اهل تسنن ما، نسبت به این سنت مهم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کم توجه عمل می‌نمایند.

حکمت سجودی این گونه ...

در کنار تمامی این مسائل، باز نیز ائمه اطهار (علیهم السلام) ذهن پرسشگر ما را به حال خویش رها ننمودند و گوشه‌ای از حکمت برگزیده شدن خاک و اجزاء غیر خوراکی و پوشاکی گیاهان برای سجده را برایمان بیان نمودند.

هنگامی که امام صادق (علیه السلام) حکم سجده گاه را برای هشام بن حکم بیان نمودند، هشام از علت آن پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: زیرا سجود، خضوع در برابر خداوند است، پس نمی‌شود بر آنچه که خورده می‌شود و یا پوشیده می‌گردد سجده نمود، چرا که دنیازدگان بنده خوراک و پوشاک خویشند، اما شخصی که سجده می‌کند، به هنگام سجود در حال عبادت خداوند است، پس نباید پیشانی خویش را به هنگام سجده بر معبود اهل دنیا بگذارد (که بوسیله آن فریفته شده اند) و سجده نمودن بر زمین برتر است، چرا که در آن تواضع و خضوع به درگاه الهی بیشتر است. (15) "

تربتی مقدس، سجده گاهی برتر

پس همانگونه که مشخص شد، بر اساس سنت پیامبر، در کنار اجزاء غیر خوراکی و پوشاکی گیاهان، خاک برترین سجده گاه است و تمامی ما می‌توانیم خاک هر سرزمینی را برای سجده نمودن انتخاب کنیم. ولی ائمه ما حتی مقدس ترین خاکها را نیز به ما معرفی کردند تا بتوانیم برای سجده خویش آنها را برگزینیم. تمامی مردم جهان می‌دانند که زمین و خاک سرزمینهای گوناگون ارزشهای متفاوتی دارند و حتی از نظر مادی نیز دارای ارزش یکسانی نیستند. دین ما نیز به ما می‌آموزد که برخی سرزمینها از منظر معنوی جایگاه به خصوصی دارند و از اهمیت و ارزش بیشتری برخوردارند. پس به نظر می‌رسد که برای نزدیکی بیشتر به پروردگارمان می‌توانیم خاکی با قداست بیشتر را برای سجده نمودن خویش برگزینیم. اما کدام خاک؟ شیعه به پیروی از ائمه خویش سعی می‌کند تا خاکی را برای سجده خود برگزیند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آنرا مورد تکریم و احترام ویژه خویش قرار می‌داد، آنرا می‌بوئید و می‌بوسید و از آن محافظت می‌نمود (16). بر اساس روایات معتبری که تمامی مسلمین (اعم از شیعه و سنی) آنها را نقل نموده اند، تربت امام حسین (علیه السلام) حتی متجاوز از 50 سال پیش از وقوع حادثه کربلا و شهادت آن حضرت، در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کرامت و قداست ویژه‌ای برخوردار بود و آن حضرت حرمت مخصوصی را برای آن قائل بودند. تا جائی که بنابر نقل کتب معتبر اهل تسنن، ملائکه الهی به امر پروردگار مقداری از این تربت مقدس را برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند و به آن حضرت تقدیم داشتند. (17)

پس چه نیکوست که ما نیز به دنبال آن حضرت، سجده گاه خویش را از تربت امام حسین (علیه السلام) برگزینیم و با سجده بر تربت کسی که تمام هستی خود را در راه محبوب خویش فدا نمود، به پروردگارمان تقرب جوئیم.

 
 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

خداوند عادل است . اگر چنين است چرا ساليانه چندين هزار کودک ، قرباني بيماريهاي مختلف مي شوند و مي ميرند ؛ مگر گناهشان چيست؟

آري خداوند عادل است و درباره او ظلم معنا ندارد چرا که منشاء ظلم ، يا جهل است و يا نقصان که خداوند علم محض است و داراي تمامي کمالات می باشد و از نقصان نیز به دور است. در بينش اسلامي اين دنيا دار عمل و سرايي موقت است  و آخرت و عالم قيامت ، سراي جاويد و هنگام بهره مندي از کاشته هاي اين دنياست . پس نيکوکاران در اين دنيا تمام عمرشان را به پاکي مي گذرانند و گاه سختيهايي را تحمل مي کنند و به جمع آوري توشه ميپردازند تا در آخرت برای همیشه در رفاه مطلق و آسايش بي حد و مرز ،  بهره مند باشند . از اين مقدمه و پاسخي که در سئوال اول ارائه شد ، مشخص مي شود که اين گونه کودکان در حالي به جهان آخرت منتقل مي شوند که هيچ گناهي ندارند ، پس آنجا متنعم مي شوند تا جايي که در نصوص اسلامي آمده است که خداوند پس از مرگ براي آنان دايه و پرستار منظور مي نمايد تا از آنهانگهداري کند و آنها به رشد و کمال برسند .

از طرفي ديگر اين فعل الهي حکمتهاي بسياري دارد . يکي از آنها که در متون اسلامي نیز ذکر شده ، اينست که بدين وسيله پدر و مادر اين کودک مورد آزمايش قرار گيرند تا بوسيله صبر بر مصيبت کودکشان به مراتب کمال برسند . البته باز هم تأکيد مي شود که اين کودکان نه تنها چيزي را از دست نمي دهند ، بلکه يکسره به نعمتهای اخروي دست مي یابند .

اگرچه تمام حکمتهاي الهي براي ما مشخص نيست ، اما عقل حکم مي نمايد که ذات اقدس خداوند هيچ کاري را بدون حکمت و مصلحت انجام نميدهد و چه بسا ما از درک اين حکمتها عاجز و ناتوان باشيم .

 
 
 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن سوال:

 

چرا شيعيان از میان تمامی صفات خداوند ،عدل را به عنوان یکی از اصول خویش به حساب می آورند؟ 

http://www.roshd.org/per/questions/images/tickle1.gif

متن جواب:

 

همانگونه که می دانيد ، پيامبران با دو ضامن اجرائی، پيام خويش را ابلاغ می کنند که يکی از اين دو " انذار" و ديگری " تبشير" است. انذار بدين معناست که آنان مردم را در برابرنا فرمانی اوامر الهی از عذاب دوزخ بيم می دهند و تبشير نيز به اين مفهوم است که فرستادگان الهی، آدمی را در برابر امتثال اوامر الهی به پاداش و نعمتهای اخروی ، بشارت میدهد.

حال اگر بر فرض محال فرض نماییم که خداوند ظالم باشد، اين فرض به اينجا منتهی می گردد که خداوند برخلاف وعده خویش عمل نمايد و حتی اگر شخصی دستورات الهی را امتثال نمود، باز نیز او را عقاب کند و کيفر دهد. در چنين فرضی ديگر اختلاف و تفاوتی بين فردی که مطيع اوامر الهی است با شخصی که عاصی و سرکش در برابر دستورات خداوند می باشد ، وجود نخواهد داشت و هر دو در نهايت با يکديگر يکسان ومساوی و دچار عقوبت هستند. لذا ديگر قوانين الهی که از مجموعه آنان با عنوان " دين " ياد می گردد، ضامن اجرايی نخواهد داشت و طبيعی است که دين و فرامين آسمانی آن يکجا به زير سؤال می رود .همچنین در این حالت ديگر برای افراد انگيزه ای برای تحريم محرمات خداوند وجود نخواهد داشت.

لذا دين مبين اسلام و مذهب تشيّع بر پايه حکمی اخلاقی ، نه تنها عدل خداوند را از اصول دين اسلام بر     می شمرد، بلکه بر اين اساس عدل الهی را از اصول تمامی اديان آسمانی می داند که پيروی از هر یک از آنها، بر پايه اين حقيقت آشکار و به تبعيّت آن صورت می پذيرد. لذا ساختار اين دين با تکيّه بر اين اصل و ساير اصول ديگر بنا می شود و در حقيقت منکر عدل خداوند بر اين اساس منکر تمامی دين تلقّی می گردد.