موانع رشد جوانان از دیدگاه امام خمینی ره

موانع رشد مذهبی، فرهنگی و اجتماعی جوانان

 خانم مریم حبیب زاده

انقلاب اسلامی ما از ابتدا جوهره ای در ماهیت خود داشت که گرایش قشر جوان بدان، از امتیازات و ویژگی های با ارزش آن بود. گفته اند حضرت امام در سال 42 در مقابل سؤالات برخی که گمان می کردند قیام بی فایده است فرموده بودند: یاران فردای من شیرخوارگانی هستند که امروز در گهواره ها آرمیده اند. در طول دوران مبارزه، عمده ترین مخاطبین امام، جوانان بودند و امید امام نیز به تحول روحی آنان بود. دلیل آن نیز روشن است؛ جوان فطرتی پاک و حقیقت جو دارد، هنوز آلودگی ها و دلبستگی ها نفس او را اسیر نکرده است. کمتر پیام و سخنرانی از امام سراغ داریم که در آن مستقیماً جوانان را مخاطب قرار نداده باشند. از دیدگاه امام، انقلاب اسلامی در مرحله قبل از پیروزی و انقلاب های پس از آن از جمله تسخیر لانه جاسوسی، دفاع جانانه در مقابل تجاوز دشمن و حوادث بی شمار انقلاب، بیش از هر چیز مرهون فداکاری و از جان گذشتگی جوانان مسلمان بوده و هست.

خطاب امام، عمدتاً متوجه طلاب جوان، دانش آموزان و دانشجویان و نسل جوان داخل و خارج کشور بود. آنگاه که از تشکیل ارتش یک میلیونی سخن می گفت، آنگاه که ایجاد هسته های مقاومت حزب الله و بسیج مستضعفین در سطح جهان را نوید می داد، آنگاه که افشای چهره طرفداران اسلام آمریکایی را در حوزه ها می خواست و آنگاه که از اعتماد به نفس و خوداتکایی و ابتکار و خلاقیت سخن می گفت کانون امیدش جوانانی بودند که سر از پا نشناخته و پاکدل و روشن ضمیر، راه امام را انتخاب کرده بودند. بیشترین اهتمام امام در طول دوران زندگیش، به ویژه پس از پیروزی انقلاب، امور جوانان بود. آن عزیز می گفت: جوانان نور چشمان من هستند.

به وصیت نامه آن عزیز بنگرید در جای جای کلامش، توجه به امور جوانان و نیازهای نسل جوان به چشم می خورد. مشفقانه به جوانان فریب خورده ای که شعارهای توخالی گروهک ها چشم بصیرتشان را کور کرده بود نصیحت می کرد و آنان را به بازگشت به دامان مردم و انقلاب فرا می خواند. بی تردید، نسل جوان ما نسلی است که اگر قرار باشد پرچم افراشته انقلاب جهانی اسلام را که خمینی عزیز برافراشت و امروز بر دوش خلف صالح آن عزیز قرار گرفته، همچنان افراشته بماند و قله های جهان را یکی پس از دیگری فتح کند به دست این نسل به انجام خواهد رسید و اگر خدای ناخواسته، دشمن توفیقی در انحراف مسیر انقلاب بیابد (که هرگز چنین مباد) باز نقطه انحراف و کانون برگشت از اهداف انقلاب (خدای نخواسته) همین قشر است.

خاطره  ای از یکی از یاران امام: جوان برومند و جانبازی را در روز تودیع امت با امام دیدم که دو پایش را در راه خدا داده بود. نمی دانم چگونه خود را به ارتفاع 6 متری کانتینرها رسانده بود. یک لحظه بهت زده به محل پیکر امام خیره شد و خود را از بالا به زمین انداخت. بی هیچ کلامی، با دست هایش فاصله موجود را طی کرده و سر بر دیوار محفظه نهاد و از هوش رفت. کدام قلم و زبان توان بازگویی بی شمار مناظر زیبا و عاشقانه ای از این قبیل را دارد که بتواند به درستی، عمق رابطه جوانان مسلمان و غیرتمند میهن اسلامی را با امامشان به تصویر کشد.

 

رشد گرایش های مذهبی در دوران نوجوانی

از جمله مسائلی که فکر جوان و نوجوان را در این مرحله از زندگی سخت به خود مشغول می کند مسأله تعیین هدف حیات و یافتن پاسخ های مناسب آفاقی و انفسی است. من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ به کجا می روم؟ سرنوشتم چیست؟ باید توجه داشت که این ویژگی، یعنی جستجوی معارف و فلسفه زندگی، با سرنوشت فطری جوانان در آمیخته و با فرارسیدن دوران بلوغ در آن ها، به اوج خود می رسد و با تمایلات مذهبی آنان پیوندی بس نزدیک دارد.

بسیاری از روان شناسان و عالمان تعلیم و تربیت بر اساس پژوهش های انجام شده به این نتیجه رسیده اند که در فاصله سنین 12 تا 15 سالگی نوعی گرایش شدید مذهبی در نوجوانان بروز می کند. بر اساس گفته پیاژه روانشناس سوئیسی، از سن 12 سالگی به بعد تفکرات انسان، انتزاعی می شود. با عنایت به این مطلب، مطالب دینی در دوره ای القا می شود که تفکرات انتزاعی طفل آغاز شده است. ضمناً اگر عادات اخلاقی در قلب و روح شکل بگیرند تغییر آن ها کار دشواری است. لذا در نامه امام حسن مجتبی(ع) آمده است: فرزندم، من قبل از آن که قلب تو سخت شود به تربیت تو همت گماشتم، یعنی اگر این سال ها را درنیابیم قلب، قساوت پیدا می کند، عادت کم کم جا می افتد و تغییر آن ها کار مشکلی خواهد بود.

در اشاره به این مطلب که در سنین نوجوانی، جذب ارزش های اخلاقی و مذهبی از هر زمان دیگر بیشتر است به حدیثی از پیامبر رو می آوریم که می فرمایند: شما را بر نیکی درباره نوجوانان سفارش می کنم. زیرا آن ها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. پروردگار بزرگ مرا برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذاب بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من هم پیمان شدند ولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و از در مخالفت درآمدند.

 

مشکلات مذهبی جوانان از نظر بزرگان تعلیم و تربیت

عده ای از بزرگان تعلیم و تربیت، مسائل و مشکلات دینی و اخلاقی جوانان را این چنین فهرست می کنند:

1 ـ نیاز به یک کلیت جامع و زنده که پاسخگوی احتیاجات فکری و روحی باشد (فلسفه ارضا کننده زندگی).

2 ـ احتیاج به اطلاع یافتن از مسائل و موضوعات مذهبی و دینی.

3 ـ  تفکر درباره زندگی پس از مرگ.

4 ـ نداشتن درک و عدم شناخت ارزش ها و تمیز آنها از ضد ارزش ها.

5 ـ  توجه به ارزش های اخلاقی جامعه به عنوان ارزشیابی خوب.

 

چگونگی نگرش نوجوان به حوادث

با توجه به این که نوجوانی، سن رشد اعتقادات مذهبی است در این سن، باید یک بینش صحیح توحیدی در جوانان به وجود آورد تا به حوادث به عنوان بلایا نگاه کنند، یک نوجوان چه نگرشی نسبت به حوادث دارد؟ و اساساً چه کسی قادر است در برابر حوادث از قدرت تحمل و خویشتن داری برخوردار باشد؟ آیا کسی که از هیچ فلسفه روشنی برای تبیین حوادث برخوردار نیست می تواند آن را یک آزمایش تلقی کند و با آن کنار بیاید.

 

بی هدفی نسل جوان در جهان معاصر

پس در مجموع، داشتن فلسفه ای در زندگی که به او معنا ببخشد، ارضایش کند و تصویری از زندگی به او بدهد ضروری است. در غیر این صورت او به پوچی گرایش پیدا خواهد کرد و درون او تهی خواهد شد. چیزی که امروز در دنیای نسل جوان ما مشاهده می شود دنیای قحطی تفسیر معنوی از جهان و هستی است. اگر ما بتوانیم تفسیر معنوی روشن و صریح از هستی به نوجوانان ارائه دهیم دچار احساس پوچی، افسردگی، بیهودگی و وازدگی نسبت به دنیا نخواهد شد. چرا امروز یکی از بحران های اروپا و آمریکا، بحران نسل جوان است. یکی از ده موضوع کابینه ریگان نسل جوان بود. یکی از موفقیت های هر جامعه این است که بتواند یک نظام مستقل فکری و مجموعه ای معنی دار از ارزش ها و تفکرات قابل انطباق با ذهنیت جوان و دنیای پیرامون وی ارائه دهد. در صورتی که دولت ها نتوانند این مهم را انجام دهند جوانان دچار عدم تعادل خواهند شد و بالنتیجه احساسات پوچ گریبان او را خواهد گرفت.

 

نهادهای مؤثر در رشد اعتقادات مذهبی و اخلاقی جوانان

با توجه به مواردی که در بالا توضیح داده شده مشخص می شود که نیاز به مذهب، یک نیاز طبیعی و فطری انسان است و انسان باید سعی کند به این نیاز پاسخ مثبت دهد و دلیل انحراف فکری بسیاری از نوجوانان و جوانان، عدم شناخت صحیح آنان از اسلام راستین محمدی(ص) است که در جهت به فعلیت رساندن این کشش فطری، والدین، نهادهای آموزشی و فرهنگی، رسانه های گروهی، محافل مذهبی، نویسندگان و هنرمندان، مقامات روحانی و سایر مسئولان، همه تکلیف و وظیفه ای بس سنگین بر عهده دارند.

 

نقش والدین در پرورش اعتقادات و اخلاق نوجوان و جوان

خانواده به عنوان نخستین کانونی که طفل در آن پرورش پیدا می کند و شخصیت او در آن شکل می گیرد از اهمیت زیادی برخوردار است. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در این مورد می فرمایند: بچه ای که متولد می شود کل مولود یولد علی الفطره به فطرت انسانیت و فطرت خود تولد پیدا می کند، بعدش مربی ها هستند که اینها را می کشانند به فساد.

باز امام در این زمینه می فرمایند: تربیت است که این اطفال را یا به راه انسانیت وا می دارد یا به راه حیوانیت، اگر در ذهن این بچه ها شما هی انباشته کنید شغلتان چطور ی شود. مقامتان چطور می شود. مرتبه تان چطور می شود، به دنیا می رسید، اینها همه توجهشان به همان می شود، کانه چیز دیگری غیر از این نیست و اگر چنانچه به آنها این معنا را تزریق کنید که ما با شرافت انسانیت باید در این کشور زندگی کنیم همان معنایی که حاصل می شود از برای آن چپاول گری که مال مردم را می برد یا آن منحرفی که حقوق می گیرد برای این هم اگر چنانچه برای خدا کار کند آن مطالب حاصل می شود لکن بین این دو تا فرق است. او از کانال خیانت رسیده است به یک خانه و این از کانال عبودیت خدا رسیده است به خانه. این اعتنا به آن خانه نداشته لکن احتیاج طبیعی بوده است.

با این توضیحات می بینیم نقش پدر و مادر در تربیت فرزند بسیار حساس و تعیین کننده است. عده ای از جوانان به لحاظ این که در خانواده های مذهبی زندگی می کنند که شناخت صحیحی نسبت به اسلام دارند طبیعتاً به ارضای نیاز جوان خود می پردازند ولی مشکل اصلی درباره خانواده هایی است که از مسائل مذهبی خبر ندارند و خود پای بند به این مسائل نیستند و طبیعتاً نمی توانند به نیاز جوان خویش پاسخ منطقی بگویند.

چون بعضی از این خانواده ها ایمانی ندارند هیچ کنترلی در زندگی فرزند خویش ندارند و شاید خود تشدیدکننده انحراف فرزند خویش نیز باشند. چرا که اگر خانواده، بویی از ایمان مذهبی برده باشد با کنترل امور فرزندان و راهنمایی آنان می توانند آنان را از بدبختی نجات دهند.

البته، در این میان خانواده هایی نیز هستند که تنها پوسته ای از اسلام را گرفته و با شدت و فشار میل دارند که فرزند خویش را مذهبی بار آورند که نتیجه آن ضدمذهبی شدن فرزندان در دوران بلوغ و جوانی است که به صورت های مختلفی نمایان می شود.

بنابراین یک برخورد غیر اصولی و در مقابل آن یک برخورد ظریف می تواند جوان را به گونه ای خاص تربیت کرده و سعادت او را رقم زند.

 

گرایش های اجتماعی در نوجوانی

با ورود کودک به مدرسه، اجتماع شکل پیچیده تری را پیدا می کند، به همین دلیل در دوران دوم زندگی نوجوان، خانواده در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.

نیازی که یک نوجوان دارد یافتن هویت اجتماعی است. نوجوان به دلیل تغییرات فیزیولوژیک، افزایش وزن و قدرت، خود را همانند یک انسان بالغ می بیند و نیازمند یافتن جایگاهی برای خود در جامعه است. اگر جامعه در ارائه یک هویت موفق بود که بسیار خوب، در غیر این صورت جامعه شکست خواهد خورد و جوانان را در کنار خود نخواهد داشت بلکه در روبروی خود خواهد داشت.

 

موانع رشد اجتماعی

1 ـ روابط اجتماعی و معاشرت های ناباب:  از جمله مسائلی که امکان سقوط نوجوان را فراهم می کند عدم کنترل از سوی والدین در ایجاد روابط اجتماعی سالم است که می تواند مضر و خطرناک باشد. پدر و مادر باید نوجوان را برای دوست گزینی هدایت کنند.

شهید مطهری در این زمینه می فرمایند: یکی دیگر از عواملی که برای اصلاح و تربیت به آن توجه شده است معاشرت با صالحان است، معاشرت با نیکان است. ما بابی در متون اسلامی تحت عنوان مجالست داریم. تأثیر مجالست، هم در جهت مثبت است و هم در جهت منفی.

یعنی، هم مجالست با صالحان آثار نیک فوق العاده ای دارد، هم مجالست با بدان آثار فوق العاده بدی دارد. پس بجاست که امر دوست گزینی فرزندان را مورد مداقه قرار دهیم تا تأثیری که از این طریق متوجه جوانان می شود را مد نظر داشته باشیم. چرا که با توجه به تأثیر دوست، جوانان سست مذهب را سریع تر می توان به انحراف کشاند و آنان را در منجلاب بدبختی فرو برد.

 

مدل های کاذب

در خانواده هایی که ثبات عاطفی حاکم نیست و خانواده بیشتر تابع زرق و برق و فرهنگ متجدد غربی هستند و الگوی مصرف زدگی حاکم است فرزندان نیز دنباله رو والدین بوده و تحت تأثیر تربیت آن ها قرار می گیرند. دختران و پسران جوانی که در اتاق شخصی خود از پوسترهای رنگی هنرپیشه ها و ورزشکاران و هنرمندان ـ استفاده می کنند و روی کیف و کتاب و کلاسور آنان پر از تصویر چنین صحنه هایی است مسلماً در اولین برخورد با شخصیت دروغین یک رهبر سیاسی منحرف، جذب افکار او شده و خود را در آن عوالم غوطه ور می سازند.

 

سهل انگاری در تربیت

در بعضی خانواده ها که عمدتاً شامل طبقه مرفه و بی درد جامعه می باشد فرزندان را لوس بار می آورند، جوان در چنین خانواده ای هیچ نقص و کمبودی را متحمل نمی شود و چون جامعه دارای یک سری مقررات و قوانین مشخص است که با مزاج آنها جور در نمی آید، این گونه جوانان سر به شورش برداشته و همه تلاش و کوشش خود را به قانون شکنی در اجتماع معطوف می کنند تا از این راه به جبران نیازهای خود بپردازند.

 

فرهنگ و بازیابی فرهنگی

کسب هویت فرهنگی ریشه و اساس است و اگر جامعه ای بدان دست یابد به طور مسلم به استقلال فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و قضایی و آموزشی دست خواهد یافت. مقصود از بازیابی فرهنگی، آن موقعیت و حالتی است که در آن فرد، فرهنگ خود را باور می کند و در حل مسائل و معضلات خویش به فرهنگ خودی روی می آورد. جوانان این موطن اسلامی باید بر بسیاری از حقایق و واقعیت هایی که در فرهنگ آنان وجود داشته و دارد وقوف یابند. اوج ها و حضیض ها را بشناسند و بر نقش ارزنده ای که این فرهنگ در قبال فرهنگ و تمدن بشری داشته است آگاه شوند تا بتوانند در برابر تبلیغات مسموم و مغرضانه مقاومت کنند و دچار ضعف و در نتیجه تسلیم به فرهنگ بیگانه نشوند. جوان ما باید بداند که افلاطون با آن همه احترام و ارزشی که در عالم دارد، به حدس بسیار قوی، در بیان نظریه تربیتی خویش، تحت تأثیر نظام آموزشی ایران قدیم بوده است. او باید بداند پذیرش دین اسلام به وسیله ایرانیان، نه به دلیل زور و قدرت، بلکه به دلیل حقیقت خواهی این مردم بوده است. در واقع همین روحیه بوده است که آنان را در خدمت به اسلام سرآمد کرد. به طوری که همه کتاب های روایتی و حدیثی شیعه و سنی، به وسیله نژاد ایرانی تألیف و تدوین گردید. اگر جوانان ما میراث فرهنگی خود را به خوبی بشناسند بر شخصیت تاریخی خود وقوف خواهند یافت و علیه کسانی که عنصر ایرانی را به صورت عنصری بی هویت معرفی می کنند، موضع خواهند گرفت و ردپای استعمارگران را در میان این گونه اندیشه های سخیف شناسایی خواهند نمود. جوان ما باید در حال حاضر بیش از هر وقت دیگر دریابد که کیست؟ او از سرزمین و تمدنی برخاسته است که بوعلی و فارابی و مولوی و ملاصدرا و حافظ و سعدی را پرورانده است. تمدن اسلامی و ایرانی، مهد علم و فرهنگ و هنر بوده است و استعمار، سعی در دوری جوان و نوجوان ما از این امر داشته است. امام در این زمینه می فرمایند: از نقشه های شیطانی قدرت های بزرگ اسلام و استثمارگر که در سالهای طولانی در دست اجراست... از کودکی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقاً  و اسلام بخصوص و از وابستگان به ادیان، بخصوص روحانیون و مبلغان متنفر باشند.

 

مسئولیت نهادهای آموزشی

برای آشنایی با این مفاهیم،  باید بخش آموزش در همه سطوح و مقاطع از کودکستان گرفته تا دانشگاه، خود را از قید تقلید یا نسخه برداری از فرهنگ بیگانه آزاد نمایند و تنها از آبشخور فرهنگ اصیل خود سیراب گردند. علامه سید شرف الدین جمله معروفی دارد که لاینتشر الهدی الما من حیث انشتر الضلال هدایت و روشنایی را  از آن جا باید آغاز کرد که گمراهی آغاز شده است. یعنی دشمن برای تهی کردن ما از فرهنگ اسلامی،  از طریق نهادهای آموزشی وارد شد و ما نیز برای رشد و پرورش، از همین طریق باید آغاز کنیم. امام در وصیت نامه سیاسی، الهی خویش به این مسأله اشاره دارند: باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آن چه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است قسمت عمده اش از دانشگاه ها بوده است. اگر دانشگاه ها و مراکز تعلیم و تربیت با برنامه های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تزکیه و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن اسلامی ما در حلقوم انگلستان و پس از آن آمریکا و شوروی نمی رفت.

 

موانع رشد فرهنگی

1 ـ کمبود کتاب های مناسب: تهیه و نگارش کتابهایی در زمینه های فرهنگی با قلمی عالمانه و در عین حال ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی، از مهم ترین وظایفی است که باید به آن پرداخته شود. هم اکنون جوان ما از فقدان این نوع نوشته ها رنج می برد، نوشته هایی که بتوانند زندگی را به صورت آینده ای از جنبش و حرکت تصویر نمایند و نه در قالب برخوردی انفعالی یا ترسیم آن به صورت دورنمایی از بدبینی.

چقدر تفاوت است بین این که زندگی انسان آنچنان تصویر شود که همه درها به روی او بسته شده یا آن که تصویری این چنین بلند و امید آفرین از زندگی به نمایش گذاشته شود که ان الحیوة عقیدة و جهاد زندگی چیزی جز مبارزه و جهاد در راه حق نیست.

یا وقتی که یک جبار مست از باده قدرت در خطاب به زنی اسیر می گوید: دیدی که خدا با تو چه کرد؟ او با اطمینان و اعتماد به نفس هر چه بیشتر پاسخ می دهد که من چیزی جز زیبایی ندیدم. آن جبار، عبدالله بن زیاد و آن زن اسیر، زینب دختر علی(ع)   بود که در ادامه گفت: شهادت و جان دادن در راه خداوند سرنوشت آنان بود که با آگاهی و شجاعت به سوی آن رفتند و در خون خود غوطه خوردند. و چه فراوانند از این نوع موارد در میراث غنی فرهنگی ما، که اگر به خوبی و در همه جهات و ابعاد تصویر شوند مسأله هدف مناسب داشتن، برای نسل جوانان حل خواهد شد.

 

نظام خانواده

با توجه به این که بسیاری از خانواده هایی که شیوه  های برخورد مطلوب با فرزندانشان را نمی دانند لازم است آموزش کافی به آنها داده شود. ضمناً  بسیاری از خانواده ها به علت مسائل زندگی و مسائل اقتصادی،  نسبت به فرزندان خود با بی حوصلگی برخورد کرده و به نیازها و خواست های فرزندان خود توجهی نمی کنند. بدین ترتیب، عدم سنخیت و تجانس اخلاقی سیاسی برخی خانواده ها با ارزش های فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی، فعالیت های نهادهای تربیتی را خنثی می کند. همچنین آزادیهای موجود در بعضی خانواده ها و عدم کنترل تربیتی و اخلاقی آنان، تأثیر زیادی در رشد مفاسد اجتماعی دارد. به این منظور باید به آموزش خانواده توجه بیشتری شود.

 

ضعف امکانات برای فعالیت های فرهنگی

برنامه تلویزیون ـ  تبلیغات بیگانگان و تهاجم فرهنگی: برخی از برنامه های فرهنگی، اجتماعی دستگاه های تبلیغاتی و رسانه های گروهی (تلویزیون ـ سینما ـ روزنامه و مجلات)، فاقد کنترل و هدایت صحیح است.

هنوز برنامه های مناسبی که عده زیادی از نوجوانان را جذب تلویزیون کند تدوین نشده است. در این زمینه، نبودن فیلم های تربیتی به اندازه کافی و در مقابل، گسترش فیلم های مخرب و ترویج و پخش مجلات و عکس های مبتذل در سطح مدارس و جامعه و ورود مجلات و نوارها و البسه و پوشاک از خارج را می توان علل اساسی رشد فساد ذکر نمود.

 

 

منبع: مجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 82.

منابع و مآخذ:

مجلات سالگرد رحلت امام (رضوان الله تعالی علیه).

مقالاتی در ارتباط با جوان و نوجوان در مجله تربیت.

صحیفه نور و وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام.

سلسله مقالاتی از آقای شرفی در مجله رشد.

سلسله مقالاتی از آقای شریعتی رودباری در مجله تربیت.