انواع لحن در ادبیات فارسی

انواع لحن در زبان فارسی

انواع لحن در زبان فارسی

لحن:
یعنی آواز خوش وموزون، نوا، کشیدن صدا یا اجتماع حالت های صداهای مختلف. (دهخدا). لحن، نحوه خواندن وبیان کردن جملات است با توجه به شرایط موجود و فضای حاکم بر جمله وکلّ متن. باید دانست که به هنگام ادا کردن متن و به لفظ در آوردن آن، نه تنها هر متن، لحن خاصّ خودرا –اعم از طنز یا جد- می طلبد، بلکه هر بند وهر جمله نیز به تنهایی لحن خودرا دارد وممکن است در هر بند انواع واقسام لحن ها وحالات به کار گرفته شود ودر کنار این موارد در هر جمله، هر کلمه نیز می تواند شکل وآوای خاصّ خود را داشته باشد؛ به عنوان مثال در شعر ها، قافیه ها وردیف ها در انواع مختلف، آواهای متفاوت وتلفّظ های گوناگون را می طلبند ویا ممکن است تأکید شاعر یا نویسنده در هر جملهکوتاه روی کلمه ای خاص باشد که با رعایت لحن کامل وعلائم نگارشی واحوال نویسنده شکل خاصّی به خود می گیرد.
انواع لحن وآهنگ های کلّی زبان فارسی را می توان عبارت از موارد زیر دانست:
لحن ستایشی
ستایش مخصوص خداوند است وشاعر یا نویسنده خداوند را در آن به خاطر آفرینش بی همتا ،قدرت بی نظیر والطاف فراوانش می ستاید. در این هنگام خواننده نیز باید خود را موجودی از آفریده های او بداندکه تسلیم او وشاکر بخشش ها وآفرینش اوست؛ مانند مثال های زیر :
«آفرین جان آفرین پاک را آن که جان بخشیدو ایمان خاک را
آسمان چون خیمه ای بر پا کرد بی ستون کرد و زمینش جای کرد» (عطار،۱:۱۳۷۷)
بسیاری از ستایش ها را می توان در دیباچه ها و مقدمه های کتاب های نظم ونثر مشاهده کرد؛ مانند: «منّت خدای را عزَّوجل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مَزیدِ نعمت؛ هر نفسی که فرو می رود، ممِدِّ حیات است وچون بر می آید، مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است وبرهر نعمتی شکری واجب .»(سعدی:۴۹:۱۳۷۷).
این حالت که در آن عظمت خداوند یاد می شود، از طرف دیگر، خواری وکوچکی شاعر یا نویسنده را درپی دارد.
لحن مدح
مدح، نوشته ای در باره انسان است که شاعر از طریق آن، با کوچکتر دانستن خود در مقابل ممدوح، به بیان مطالبی می پردازد. مدح ها نیز به پیروی از ستایش ها شکل گرفته اندودر آن ها همان حالات باید رعایت شود اما با ستایش اختلاف دارد؛ زیرا در ستایش، شاعر یا نویسنده آزادانه تر می تواند حرف خود را بزند اما در مدح ها، به ویژه مدح حاکمان، این کار امکان پذیر نیست. مدح را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
الف: مدح بزرگان دینی ومذهبی چون پیامبر (ص) وامامان(ع) که در آن شاعر خود را از مریدان آن دانسته وزندگی اش را وابسته به وجود واعتقاد به آن ها می داند تا جایی که حاضر است جان فدایشان کند. گفته های آنان را بسیار با اهمیت می داند، در این مورد شاعر ممدوح را فردی فرا انسانی می داند وچهره و قامتشان را در دنیا زیبا ترین می پندارد، کارها واعمالشان را نیز کارهایی خارق العاده می شمارد و به بیان معجزات وکرامات هر یک می پردازد. مانند مثال های زیر :
« محمد کآفرینش هست خاکش هزاران آفـــرین بر جان پاکــش
چــــراغ افروزِ چشمِ اهــلِ بینش طـــرازِکــــارگـــاهِ آفــرینش… » (نظامی،۱۲۹:۱۳۸۲)
«ودرود بر محمّد مصطفی(ص)که خاتم پیغامبران است ؛ وآفرین براصحاب اوی واهل بیت وگزیدگان اوی که خلق را به راستی پند دادند و به یزدان راه نمودند وطریقِ مُبطِلان برنوشتند و بساطِ حق بگستردند.»(الانبیه)
ب- مدح سلاطین وحاکمان: مداحان ِ سلاطین معمولاً افرادی هستندکه برای رسیدن به نان ونوایی به مدح آن ها می پردازندو به همین دلیل در مدح آن ها، شاهان زیبا، بخشنده و شایسته اند وشاعران برای آن ها طول عمر طلب می کنند: «هزار سال فزون باد عمر سلطان را » (ناصر خسرو).
ج- مدح افراد ی بزرگ که خدمتی به جامعه یا شخصی کرده اند :
«آفرین بر روان فردوسی آن همایون نهاد ِفرخنده
اونه استاد بود وما شاگرد، او خداوند بود و ما بنده» (انوری،۷۰۰:۱۳۶۴)
به هنگام خواندن مدح باید:
۱- مقام ممدوح را در نظر گرفت(بزرگان دینی، سلاطین یا افراد عادی).
۲- به گونه ای خواندکه گویی به آن فرد افتخار می شود.
۳- خودرا از مریدان، دوستان وپیروان ممدوح پنداشت.
۴- به اغراق ها ومبالغه ها توجّه کرد.
۵- در خواندن کمی به حماسه نزدیک شد یعنی لحنی محکم واستوار داشت.
۶- دعای پایان مدیحه را با حالت دعایی خواند.
۷- حرکات دست واشاره به ممدوح وحالات او در هنگام وصف، به تفهیم آن کمک می کند.
۸- حس وعاطفه ی متناسب با جایگاه ممدوح با خواندن همراه گردد.
لحن خاطره
خاطره، داستان یا حادثه ای است که در خاطر انسان باقی می ماند وآن قدر برای نویسنده اهمیت داشته که آن را نوشته است. خواننده خاطره ها باید آن را به گونه ای بخواند که گویی برای خودش اتفاق افتاده است. خاطرات را می توان به چند دسته تقسیم کرد : خاطرات خوش، خاطرات بد، خاطرات عجیب، خاطرات اولین آشنایی ها وبرخورد ها با اشیا و افراد و… .
خواننده با خواندن نخستین کلمه ها وجمله ها از طریق توصیفات موجود درمتن می تواند به جریان ذهنی وفضای خوشایند یا ناخوشایند خاطرات پی ببرد و حس و لحن خاصی برای آن در نظر بگیرد. این کاراز طریق متن نیز انجام پذیر است؛ مانندمقابل از ابوریحان وریحانه: « سال ها آرزویم این بود که دوباره چهره زیبای استادم را ببینم .به نشانه احترام در برابرش زانو بزنم وپاسخ پرسش هایم را از کلامش بشنوم…»اکبری شلدره،۱۰۴:۱۳۸۹)
خواننده خاطرات بیش از خواننده داستان وحکایت باید بر متن مسلط شود و بیش از آن ها باید به بار احساسی وعاطفی کلام، آشنایی و چیرگی یابد. لبخند یا غم ویا نگاه های خواننده به مخاطبان، دراین نوشته ها باید شنونده را با او همدل کند وشوق شنیدن تمام خاطره را در او پدید آورد. به هنگام خواندن خاطره، عبارت ِ«القصه»، «خلاصه» یا نام آواهایی مثل «هِی…»و…نیز برتأثیر این نوشته ها می افزاید.
بدین ترتیب در هنگام خواندن خاطرات باید :
۱- دانست که هر نویسنده ای در نوشتن خاطره لحن خاص خود را دارد
۲- ممکن است خاطره به زبان محاوره نوشته شده باشد.
۳- با نگاه به چند جمله ی اول ،لحن آن را کشف کرد.
۴- زاویه ی دید در بیشتر خاطرات ،اول شخص است وخواننده باید متن را اززبان خودبیان کند.
۵- متن را روان تر از سایر متون خواند.
۶- بر نام آواها وشبه جمله های تأسّفی و…تأکید بیشتری شود.
۷- به وزن عاطفی و بار حسی جمله ها توجه نماید وبه فراخور آن لحن ها وآهنگ های خوانش را تغییر دهد.
لحن حماسی
حماسه به معنای داستان دلاوری وشجاعت است؛ کسی که شعر حماسی را می خواند باید به گونه ای بخواند که این دلاوری ها را به شنونده منتقل کند؛ پس لحن حماسی لحنی کوبنده واستوار است وخواننده شعر حماسی، به ویژه شاهنامه فردوسی، باتوجه به ویژگی های این گونه اشعار باید لحن خودرا متناسب با محتوای این اشعارکند؛ محتوای این اشعار بیشتر جنگ ها ونبرد های پهلوانان با یکدیگر، بادشمنان وبا موجوداتی چون دیو واژدها وکارهای شگفت انگیزو خارق العاده است در هنگام خواندن شعر حماسی باید :
۱- آهنگ شعر را که مساوی با «تَ تَن تَن،ت تن تن، ت تن تن، تَ تن» (فعولن فعولن فعولن فعل)است حفظ کرد؛ یعنی باید شعر را به لحنی بخواند که بعد از هر مصراع بتوان همان آهنگ را تکرار کرد؛ مانندشعرزیر :
” بــــه مغــز پشنگ انــدرآمــد شتاب تَ تن تن، تَ تن تن، تَ تن تن، تَ تن
چو دیـــــــد آن سهی قـد افراسیاب تَ تن تن، ت تن تن، ت تن تن، ت تن
( فردوسی ، ۱۳۷۷: ۶۹ )
۲- کشیدن آخرین بخش کلمه پایانی هر مصراع ( ایجاد کشش آوایی )
در بیت های زیر از فردوسی، آخرین بخش ” شتاب ” و افراسیاب ” ، ” اب ” است ؛ هم چنین آخرین بخش ” جای ” و ” راهنمای ” ” ای ” است که خواننده باید به هنگام خواندن، آن را بیش تر از کلمه های هر مصراع بکشد.
” به مغز پشنگ اندر آمد شتاب چو دید آن سهی قدّ افراسیاب ”
” خداوند نام و خداوند جای خـــداوند روزی ده رهنـــمای ” ( همان : ۲۴)
۳- تاکید بیشتر روی صدای چرخشیِ ” ر” :
” یکی نامه باید چو برّنده تیغ پیـــامی به کردار غرّنده میغ ” (همان : ۸۷)
۴- ادای درست و کامل تشدید ها مانند ” قدّ ” و ” برّنده ” در بیت های بالا و مثال زیر :
” تنش کرکس و شیر درّنده راست سرش نـــیزه و تیغ برّنـــده راست ( همان : ۷۰ )
۵- حفظ آهنگی که شاعر در شعر خود و در یک مصراع یا یک بیت ایجاد می کند ؛ مانند صدای ” انُ ” در مصراع دوم بیت زیر :
” نیارست کردن کس ایدر گذر ز دیوان و پیلان و شیرانِ نر ” ( همان )
۶- خواننده می تواند درحین خواندن متن های حماسی با استفاده از حرکات دست و بدن وحتی حالت های صورت، آن را ادا کند به گونه ای که مخاطب صحنه هایی را که می شنود، بتواند تجسم کند و باآن هم سو شود؛ مانند کاری که نقالان در گذشته در بسیاری از قهوه خانه ها در هنگام نقل داستان های شاهنامه انجام می دادند .
۷- در حماسه ها غیر از توصیفات و مبالغه ها، گفت و گو هایی نیز وجود دارد که خواننده باید با در نظر گرفتن همه چیز و همهویژگی های شخصیت ها، سخنانشان را با لحنی مناسب به زبان آورد .
۸- حماسه ها، داستان های بلند وکاملی هستندو انواع لحن ها را در خود دارند؛ تعلیمی، غنایی، ستایش،مدح،وصف،گفت و گو و … و خواننده باید با توجه به همه شرایط موجود در متن به کار خود بپردازد و به این آهنگ های فرعی درفضای حماسه توجه داشته باشد .
۹- یکی از ویژگی های داستان های حماسی، نامه نگاری های بین افراد مختلف مانند کیکاووس به رستم است. در این نامه ها معمو لا پس از ستایش خدا و شاه، حرف های فرستنده نامه زده می شود و در نهایت با تهدید یا وعده ای به پایان می رسد .
۱۰- زاویه دید در حماسه ها به طور کلی سوم شخص ( دانای کل ) است .
لحن داستانی – روایی
حکایت، تعریف کردن صمیمانه داستانی کوتاه با آهنگی نرم و ملایم است به گو نه ای که شنونده یا از آن پند بگیرد و یا تحت تاثیر قرار بگیرد. آغاز چنین لحنی از گذشته با قصه خوانی ها همراه بود؛ قصه هایی که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال می یافت و در بر دارنده مفاهیمی چون راد مردی، خوبی، از خود گذشتگی، بخشش و… بود و با عبارت ” یکی بود، یکی نبود ” آغاز می شدند. بعد از قصه، داستان ها و حکایت ها شکل گرفتند و با مفاهیمی چون آموزه های زندگی، پند ها و اندرزها همراه بوده اند .
حکایت ها معمو لا با عباراتی نظیر ” آورده اند که … ” ، ” یکی را شنیدم … ” ، ” روزی … ” ، ” شندیدم … ” ، ” نقل است که … ” آغاز می شود؛ مانند :
” شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت : … “( سعدی ، ۱۳۷۶ :۱۸۶)
گاه نیز با نام و شغل افراد به شکل های ” خطیبی … ” ، ” یکی از حکما …” ، ” درویشی ” و… آغاز می شده اند؛ مانند این بیت از عطار ( فتو حی ، ۱۳۹۰ : ۹۵ ) :
” خسروی می رفت در صحرا و شخ با سپاهی در عدد مور و ملخ ”
بسیاری از حکایات فارسی پند آموزند و بسیاری دیگر طنز آمیز؛ بدین ترتیب خواننده حکایات باید در هنگام خواندن، با توجه به موضوع و محتوای هر حکایت، لحن خود را انتخاب کند تا به هدف اصلی نویسنده دست یابد . برخی از حکایات فارسی، مسجع اند و خواننده باید با در نظر گرفتن سجع ها که همان قافیه ها در نثر هستند، کلامش را به شیوه ای بخواند که موسیقی ملایمی از آن ها ایجاد شود. همچنین از ویژگی های حکایت ها داشتن اشعار فارسی و عربی است که به هنگام خواندن، لحن خواننده باید از نثر به شعر – اغلب شعر تعلیمی – بر گردد. آثاری چون گلستان سعدی، بهارستان جامی، جوامع الحکایات عوفی، فرج بعد از شدت از تنوخی، کلیله و دمنه نصر اله منشی، مرز بان نامهسعد الدین وراوینی و…سر شار ازحکایت هایی به نثر فارسی اند؛ ماننداین متن از اسرارالتو حید: ” روزی شیخ را گفتند: یاشیخ! فلان مریدت بر فلان راه افتاده، مست وخراب. فرمود: بحمد الله که برراه افتاده است، ازراه نیفتاده است .
در شعر فارسی نیز حکایت های فراوانی وجود دارد؛ مثنوی مولوی، بوستان سعدی، حدیقه ی سنایی، منطق الطیر عطار، دیوان پروین اعتصامی و ده ها کتاب نظم ( شعر ) دیگر سر شار از حکایت های متفاوت اند. در حکایت های منظوم ( به شعر ) علاوه بر موارد بالا، باید به وزن شعر و جایگاه قافیه و ردیف هم توجه کرد. موضوع اصلی حکایت، شخصیت های آن، فضا و سایر عناصر می توانند به خواننده در پی بردن و شکل دادن لحنش یاری بر سانند ؛ مثلا با خواندن تنها مصراع ” خرکی را به عروسی خواند ند ” می توان حدس زد که این حکایت از نوع طنز است . یا خواندن عبارات ” یکی را از وزرا پسری کودن بود ” و ” دست و پای بر یده ای هزار پایی بکشت ” هر دو از گلستان سعدی، نشان از احتمال پند واندرز می دهد. به طور کلی به هنگام خواندن حکایات باید :
۱- موضوع و محتوا و فضای کلی متن را در نظر گرفت و لحن خاص رابر گزید.
۲- آن را شبیه تعریف کردن یک واقعه یا حادثه ی پند آموز یا طنز خواند.
۳- سجع ها را رعایت کرد و تاکید جملات را روی آن ها گذاشت.
۴- اشعارداخل حکایات را با لحنی مناسب آن خواند.
۵- علائم نگارشی را دقیق رعایت کرد تا تاثیر کلام بیشتر شود.
۶- چون فردی که از قضیه آگاه است ، با آرامش و اطمینان آن را خواند.
۷- با سکون ها و سکوت ها بر تاثیر کلام افزود.
۸- به گونه ای خواند که شنو نه مشتاق و منتظر شنیدن بقیه ی ماجرا باشد.
۹- سرعت خواندن حکایات کمتر از دیگر نوشته ها باشد.
۱۰- نگاه خواننده در حین خواندن به فهم مخاطبان یاری رساند.
۱۱- در میان لحن روایی به تغییر های مناسب آهنگ به تناسب شخصیت ها تو جه کرد. بارعایت دقیق فراز و فرودهای آوایی در لحن روایی متناسب با جریان داستان، حالت کشش وانتظاررادر شنونده برانگیزا نیم و با ایجادگسست های آوایی و وصل ودرنگ های مناسب، به گوش دادن تر غیب کنیم .
لحن تعلیمی ( اندرزی )
این لحن که به لحن اندرزی نیز موسوم است، تلاش می کند با گویشی آرام و آهسته، در دل شنو نده نفوذ کرده و نکات مهم خوب زیستن را به مخاطب خود القا کند. در ایران این گو نه نوشته بیشتر برای پند و اندرز به کار می رود. نو یسند ه این گو نه متون، خود را به جای انسانی آگاه می گذارد و از زبان او که بیشتر شبیه به پدران یا معلمان دلسوز است با مخاطب خود سخن می گوید؛ به همین دلیل لحن متن های تعلیمی، لحنی پدرانه است و خوانندهآن نیز باید به هنگام خواندن، خود را پدر یا معلمی فرض کند که می خواهد نکاتی را به فرزندان یا شاگردانش بگوید. در این گونه اشعار نیز ممکن است با لحن های گو نا گون مواجه شویم. به این اشعار تو جه کنید :
” ز خاک آفریدت خــــــــــداوند پاک پس ای بنده ! افتــادگی کن چو خاک .
حریص و جهان سوز و سر کش مباش ز خاک آفرید ندت ، آتش مبــــــاش ”
( سعدی ، ۱۳۷۶: ۱۸۹ )
این ابیات لحنی واعظانه و اندکی حالت تحکمی دارد؛ یعنی انسانی روحانی خطاب به دیگران، آن ها را با جملات امری به پر هیز از کار های زشت ( نهی از منکر ) و انجام کارهای نیک ( امر به معروف ) سفارش می کند . در این گو نه اشعار، لحن گو ینده بسیار محکم و کو بنده است و خواننده چنان با شور و حرارت سخن می گوید که گو یا از عاقبت انسان خطا کار کاملا آگاه است و دلش به حال او می سوزد. در این نوع دیگر شعر تعلیمی یا اندرزی، شاعر بسیار آرام و آگاهانه خواننده را سفارش می کند و از او انتظار دارد که با درک و فهمش مطالب را در یابد. او مانند اشعار بالا، پدرانه حرفش را می گویدو ازکسی هم انتظار قبول آن را ندارد بلکه مطمئن است که افرادآگاه خود آن را می پذیرند و به آن گوش می کنند؛ مانند :” بدان ای پسر که مردم بی هنر، دائم بی سود بود چون مغیلان که تن دارد وسایه ندارد، نه خودرا سودکندو نه غیررا…” (عنصر المعالی،۱۳۷۳: ۶۰)
در این لحن بر خلاف لحن حماسی، باید آرامش خود را در خواندن حفظ کرد و به گو نه ای نوشته ها و اشعار را خواند که شنو نده، شاعر و نویسنده ( خواننده ) را خیر خواه و مصلحت اندیش خود بداند. در گو نه ای از متون تعلیمی ، نویسنده یا شاعر ابتدا داستانی کوتاه یا حکایتی می آورد و با بهره گیری از تمثیل به خواننده به صورت غیر مستقیم پند می دهد. در مثال زیر انوری خواننده را از طریق حکایت و گفت و گویی که میان درخت چنار و بوتهکدو شکل می دهد، خواننده را متو جه چند چیز می کند: نخست آن که احترام به بزر گ ترها واجب است؛ دیگر آن که نباید مغرور بود؛ و در نهایت آن که ” کار ها به صبر بر آید ” .
” نشنـــیده ای که زیـــر درختی کدو بنی بر جست و بر دوید بر او بـــر ، به روز بیست
پرسید از چنار کـــــه : تو چند روزه ای ؟ گفتــــــا چنــــار : عمــــر من افـــزون تر از
گفتا : به بیست روز من از تو فزون شدم ایـــن کاهــلی بگوی که آخر ز بهر چیست ؟
گفتـــــا چنار : نیست مرا با تو هیچ جنگ کا کنون نه روز جنگ و نه هنگام داوری است
فــــــردا که بر مــن و تو وزد باد مهر گان آن گـــه شود پدید که نامرد و مرد کیست ؟ ”
( فتوحی ، ۱۳۹۰ : ۱۱۳ )
به هنگام خواندن متون تعلیمی باید :
۱- تن صدای خود را پایین آورده و با سرعت کم وبا ملا یمت متن را خواند.
۲- بخش آخرهر عبارت را با حالتی خواندکه تاثیر بیشتری برشنو نده بگذارد.
۳- بین سوالات، فعل های امری ، سخنان آگا هانه و حکیمانه باید فرق گذاشت.
۴- انواع گو ناگون متون تعلیمی – حکایت، خاطره، پند های مستقیم– را در نظر گرفت.
لحن تغزّلی
شعر تغزلی شعری است که با احساسات و عواطف انسان سر و کار دارد. شاعران احساسات لطیف خود را در قالب اشعار منتشر می کنند و این احساسات می توانند حالات مختلفی را به خود بگیر ند. سروده ها ممکن است از روی شادی سروده شده باشند یا از روی غم و غصه، به خاطر وصال و رسیدن به یار نوشته شده باشند یا ناشی از فراق و دوری از یار، مانند :
” شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد ! تو بــیا کــز اول شب در صبح بــاز باشد
عجب است اگر تــوانم ز محبتت گریزم بــه کجا رود کبو تر کــه اسیر باز باشد … ”
( سعدی ، ۱۳۸۲ : ۴۶۴ )
لحن مناجات
مناجات به معنی راز ونیاز گفتن و نیایش با خداوند است. انسان در این زمان خود را بسیار کوچک فرض کرده، آ ن چه را که در حضور دیگران نمی تواند بیان کند، با آه و زاری یا شکر وسپاس بیان می کند. دراین گونه ازاشعار، شاعرچیزهایی معنوی از خدای خود طلب می کند وازاو می خواهد که عاقبت به خیرش کند. لحن مناجات آکنده ازعاطفه و احساس و بیانگر حالت فروتنی و خاکساری و تواضع بنده است.
” خداوندگارا نظر کن به جود که جرم آمد از بند گان در وجود
گــناه آیـد از بنــده ی خاکسار بــه امید عفـــو خـــداونــد گار
کریما ! به رزق تو پر ورده ایم به انعام و لطف تو خو کرده ایم
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز نـــگردد ز دنـــبال بخشنده باز…
( سعدی ، ۱۳۷۶ : ۳۶۸ و ۳۶۹ )
به هنگام خواندن نیایش ها و مناجات باید :
۱- حس و حال عمو می حاکم بر فضای نیایش ، حفظ شود.
۲- حالت خشوع و خضوع در آهنگ کلام رعایت گردد.
۳- لحن ملایم و متین که بیانگر ادب در پیشگاه خدای رحمان است ، حفظ گردد.
۵- به کشش ها و زیر و بمی حروف و صداها برای تاثیر گذاری بیشتر توجه گردد .

لحن گفت و گو ( مناظره / پرسش و پاسخ )
گفت و گوها انواع مختلفی دارند :
۱- مناظره :
مناظره رقابت کردن با یکدیگر در بحث و گفت و گو یا پرسش و پاسخ است. در این نوشته ها معمو لا لحن پرسش کننده تند و محکم، به دور از خرد گرایی و همراه با فخر فروشی است؛ در حالی که لحن پاسخ دهنده همواره آرام و متین و توام با خرد است؛ به عبارت دیگر پرسش گر که فکر می کند بر حق است، سوالی را از طرف مقابل می پرسد اما چنان پاسخی می شنود که دیگر حرفی برای گفتن نمی ماند . خوانندهچنین متنی می تواند همانند یک بازیگر نقش آفرینی کند؛ یعنی در عین حال دو لحن را با دو چهرهمتفاوت بیان کند. گاه با این طرف و آن طرف رفتن جایگاه و صدای خود را تغییر می دهد که مفهوم را بهتر بتواند بیان کند .
بهترین مناظره های ادبیات فارسی عبارتند از : مست و محتسب از پروین اعتصامی، فرهاد و خسرو از نظامی . در خواندن چنین متن هایی باید به نکته های زیر توجه کرد :
۱- به کشش های آوایی و جملات پرسشی توجه شود
۲- به فروکش های لحن پاسخ گوینده توجه شود
۳- حس غرور وخود خواهی در جملات پرسش گر حفظ شود
۴- حس گفتن جملات عاقلانه و حکیمانه در جملات پاسخ گودر نظرگرفته شود
۵- استفاده ازدست وصورت وبدن درتفهیم موضوع بسیار مفید است .
نخستین بــــار گفـــتش کز کــجایی ؟ بگــــفـــتـت از دار ملــــک آشــــنایـی
بگفت آنجا به صنعت در چه کو شند ؟ بگــتتفت انـــده خرنــــد و جان فروشند
بگفتا جان فـــــروشی در ادب نیــست بگـــفت از عشقبازان این عجب نیســـت
بگفــت از دل شــدی عاشق بدینسان ؟ بگـــفت از دل تو می گوئی من از جان
بگفـــتا دل ز مهـــرش کی کنی پاک ؟ بگفت آنگه که باشم خفته در خـــتتاک …
( نظامی ، ۱۳۸۲ : ۲۴۴)
۲- رجز خوانی :
که هر دو نفر به شرح دلاوری ها و نژاد و افتخارات خود با لحنی حماسی می پردازند؛ مانند : رستم و اسفند یار یا رستم و اشکبوس در شاهنامه ی فردوسی .

۳- گفت وگو های عادی :
می تواند به دسته های مختلفی تقسیم شود. این گفت وگو ها باتوجه به فضای داستان ها وعواطف موجود در آن ها شکل ولحن خاص خودرا می یابند؛ مانند : گفت وگو ی رستم با سهراب پس از زخمی شدن .
در هنگام خواندن گفت وگو ها باید :
۱- لحن دو طرف گفت وگو را در نظر گرفت. ۲ – اگر گفت وگو دارای راوی باشد، لحن راوی رانیز باید به دیگر لحن ها افزود. ۳- رعایت عواطف دو طرف مکالمه، کار رابرای شنونده جذاب می کند. ۴- گرفتن حالت دو طرف به خود باعث تمایز گفته ها می شود. ۵- رعایت لحن گفتار به تناسب موقعیت شغلی واجتماعی افراد، ضرورت دارد.
لحن طنز
طنز از قدیم در نظم ونثر فارسی رایج بوده است وبیشتر در قالب حکایت خودنمایی کرده است. طنز ها معمولاًدر پایان خود به نتیجه می رسند وخواننده را تحت تأثیر قرار می دهند ومی خندانند. برخی نیز از همان ابتدا کار خود را شروع می کنند؛ مانند «-ننه!-هان.-این زمین روچی یه ؟ – روشاخ گاو .-گاو رو چی یه؟- روی ماهی.- ماهی رو چی یه ؟- روی آب.- آب رو چی یه؟
-وای وای !الهی روده ت ببره، چقدر حرف می زنی! حوصله م سر رفت…» (دهخدا)
در طنز ها معمولاً جملات پایانی باید بیشترین تأثیر رابر روی خواننده بگذارند تا از طریق آن بتواند لبخند را بر روی لبان مخاطب بنشاند.
لحن توصیفی
توصیف یعنی وصف کردن و بیان جزئیات وویژگی ها یا آوردن صفات وقید های حالت پیاپی برای چیز هایی که قرار است برای شنونده بازگو کنیم؛ این صفت ها می توانند یا به ظاهر افراد واشیا بپردازند یا به حالات مختلف رفتاری یا حرکات او؛مانند:
« دیدمش خرّم وخندان، قدح باده به دست واندر آن آینه صدگونه تماشا می کرد»
(حافظ،۱۹۳:۱۳۸۲)
در توصیف، نویسنده چیزی را که می بیند با شور و حال فراوان وبا استفاده از آرایه هایی چون تشبیه وتشخیص به زبان می آورد . در تشبیه، نویسنده با تخیّل خود می کوشد میان چند چیز شباهتی ایجاد کند وبا این کار شنونده را به شگفتی وادارد؛ مثلاً در ابیات زیرمنوچهری دامغانی باتشبیه کردن قطره باران به اشک عروس، وتشبیه برگ گل به صورت او، هنر خودرابه نمایش گذاشته است:
«آن قطره ی باران که برافتد به گل سرخ چون اشک عروسی است برافتاده به رخسار»
(فتوحی:۴۳:۱۳۹۰)
روش دیگر شاعران ونویسندگان در توصیف کردن، استفاده از تشخیص است. در این هنگام، نویسنده همه چیز را زنده ومانند انسان می بیند وکارها، گفته ها وحرکات یا اعضای انسانی به آن ها می بخشد؛ چنان که در مصراعِ« گل بخندیدو باغ شد پِدرام »از فرّخی سیستانی، شاعر برای وصف شکفتن گل ها از صفت خندیدن که خصوص انسان است استفاده کرده وبرای توصیف شاد وزیبا شدن باغ، از صفت پدرام یعنی شاد وخوشحال که آن هم انسان است، استفاده کرده است.
توصیف معمو لا برای انسان ها، اشیا، طبیعت و عناصر آن چون درخت و سبزه و گل، دریا و کوه و جنگل است؛
در خواندن چنین متن هایی باید به نکات زیر توجه داشت :
۱- لحن توصیف می تواند در کنار دیگر لحن ها کامل شود؛ یعنی توصیف چیزی مثبت با توصیف زشتی ها و پلیدی ها متفاوت است ۲- در لحن توصیفی آهنگ کلام ، معمولا نرم است وآرامش خاصی دارد ۳- به هنگام خواندن، دقت نظر و عنصر تخیل، نقشی مهم دارند ۴- این لحن از نظر فضای کلی آهنگ سخن، به لحن روایی نز دیک است .
لحن میهنی / وطنیه
وطنیه که به آن ” مام وطن ” نیز می گویند، شعری است که در وصف میهن سروده می شود و شاعر در آن می کوشد تا با تحریک احساسات ملی گرایانه و وطن دوستانهمخا طبان خود، آ نان را به پاسداری و محافظت از کشور خود بر انگیزد. شاعر این گو نه اشعار، با شور و حرارتی وصف نشد نی، مردم را به دفاع از میهن خود فرا می خواند و دراین کار، وطن را مادر خود می داند؛ مادری که هر کس برای دفاع و حمایت از او باید به پا خیزد و از خود غیرت نشان دهد. یا به حال او می گرید، یا درس وطن خواهی را تعلیم می دهد؛ مانند شعر ایرج میرزا :
” وطـــــــن ما به جای میهن ماست میـــــهن خویـــــــــــش را نگهبا نیم
شکـــــــر داریـــــم کز طفـــو لیّت درس” حب الوطن ” همی خوانیم
چون که حب الو طن زایمان است مـــــــــــــــــا یقینا ز اهــــل ایمانیم
گـــــــر رسد دشمنی برای وطـــن جــــــان و دل ، رایـــگان بیفشانیم ”
در هنگام خواندن اشعار میهنی (وطنیه) باید :
۱- مانند شاعر، حس وطن خواهی و شور و هیجان آن را در خود پرورد ۲- با توجه به مقصود او ( تعلیم، افسوس بر وطن و… ) لحن مناسب را انتخاب کرد ۳- بر تاثیر گذاری خواندن خود توجه کنیم ۴- وزن این اشعار در بسیاری از موارد تلفیقی از لحن حماسی با لحن تعلیمی است.
لحن جملات گو نا گون در زبان فارسی
چنان که هر متن، لحن خاص خود را می طلبد، هر جمله نیز با توجه به علامت های نگارشی به کار رفته در آن مانند درنگ نما (ویرگول )، نقطه، علامت سوال یا تعجب و…و حالت هایی که هر یک از این جملات به خود اختصاص می دهند، درنوع شروع یا پایان و تاکید درهرجمله برروی کلمات خاص، لحنی را به وجود می آورد که به خواننده آن کمک می کند علاوه برانتقال معنی، به منتقل کردن احساسات او نیز بپردازد. لحن انواع جملات در زبان فارسی عبارت است از :
لحن شبه جمله ها ( اصوات )
در زبان فارسی ظرفیتی وجود دارد که گاهی به جای گنجاندن معانی و مفاهیم در قالب یک جملهکامل، از بافت های کو تاه تری استفاده می کنیم که به ظاهر، ساخت جمله را نشان نمی دهند ولی از نظر پیام مفهوم، معنای یک جمله را می رسانند. به این گونه از بافت زبانی” شبه جمله ” می گوییم. شبه جمله دو نوع است : الف: صوت یا اصوات، ب: ندا و منادا .
صوت که جمع آن اصوات است، کلماتی را می گویند که بیانگر یکی از حالات و عواطف و احساسات ما باشند. صوت ها سر شار از بار عظیم احساسی – عاطفی هستند؛ به همین سبب هنگام خواندن با کشش و برجسته سازی آوایی باید خوانده شوند. یعنی امتداد آوایی تاثیر گذاری دارند؛ مانند: هان، آوخ، آه و … .
– هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب. – افسوس که ایام جوانی طی شد.
لحن جملات منادایی
در زبان فارسی به هر کلمه ای که بعد از حروف ندای ” ای، یا، ایا و …” بیاید، منادا می گویند و به هنگام خواندن بایدآن را به شیوه خطابی خواند؛ یعنی بایدآن کلمه را جوری خواند که گویی نام پس از این حروف را صدا می کنیم؛ مـــانند: ” گفتم: ای سعـــدی! تو هم سخنی بگوی از آن هــــا کـــه دیــده ای و شنیده ای.” ( سعدی ۱۳۷۷: ۱۱۷ )
” ای دوست ! بیا تا غم فردا نخوریم این یک دم عمر را غنیمت شمریم ” ( خیام ، ۱۳۷۹ : ۹۵ )
گاه به جای اسم، از صفت یا از ضمیر ” که ” یعنی ” کسی که ” استفاده می شود :
” ای که پنجاه رفت و در خوابی ! مگـــر این پنج روز در یـــابی ” ( سعدی ، ۱۳۷۷ : ۵۲ )
گاهی به جای این حروف، از حرف«ا» در پایان اسامی استفاده می شود:
«حافظا!در کنج فقر و خلوت شب های تار تابُوَد وِردَت دعا ودرس قرآن، غم مخور» ( حافظ،۳۴۵:۱۳۸۲)
در مثال زیر حالت منادایی با ماتم واندوه از مرگ نوذر، شاه ایران همراه است:
« برزال رفتند باسوگ ودرد رُخان پُر زخون وسران پرزگَرد
که: زارا، دلیـرا، شهـا، نوذرا گَــوا، تاجـدارا، مهـا، داورا» ( فردوسی،۷۳:۱۳۷۷)
لحن جملات شرطی
جمله ی شرطی جمله ای است که نیازمند جمله ای دیگر است تامعنی اش کامل شود. در این نوع از جمله ها معمولاًیکی از حروفِ«اگر»، «شاید»، «مگر»، «تا»و… به کار رفته است؛ پس به هنگام خواندن جملات مرکبی که یک جزء آن جمله ی شرطی است، باید از دولحن استفاده کرد. به مثال زیرتوجه کنید: «من چیزی به او نگفته ام مگر این که شما گفته باشید.» چنان که مشاهده می کنید، جملهاول یک جمله خبری است و تأکید جمله روی «من» است وباید آن را محکم تر خواند؛ اما در جملهدوم عبارت « مگر این که» باعث شکل گیری لحنی خاص می شود ودر مواردی به حرکت چشم ها، صورت و حتی کل سر نیز می تواند منجر شود تا خواننده علاوه بر تبرئه کردن خود، شما رانیز متّهم کند. یا در جمله: «اگر تو به میهمانی می آیی، من هم می آیم.»
دو جمله به یکدیگر وابسته اند و مشاهده می شود که آمدن «من» مشروط است به آمدن«تو». در جملهاول کلمه«اگر»تأکید بیشتری می پذیرد اما می توان آن را با چند شکل متفاوت خواند: الف- لحن انسانی خجالتی؛ ب- لحن انسانی خودخواه و فر صت طلب؛ ج- لحن انسانی صلح طلب؛ ولحن افرادی دیگر. همچنین در هریک از این الحان می توان حرکات دست را نیز مدّ نظر قرار داد. به بیت زیر توجه کنید:
«اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را» (حافظ،۴:۱۳۸۲و۵)
اما اگر کلمهشرط با«وگر » همراه شود، نوعی تساوی بین دو جمله را ایجاد می کند وجملهسوم است که معنی آن را کامل می کند؛ به عبارت دیگر باید دو جمله ای که با« اگر» و«وگر» آمده اند را یکسان خواند وهردو را با جمله سوم آن کامل کرد :
«اگر دشنام فرمایی وگر نفرین، دعا گویم جوابِ تلخ می زیبد لبِ لعلِ شکرخارا» (همان)
لحن جملات امر و نهی
جملات امری جملاتی هستند که در آن ها به دستور دادن، خواهش ، سفارش یا دعا، کاری از شنونده خواسته می شود؛ بدین ترتیب می توان جملات امری را باتوجه به محتوایشان به چند دسته تقسیم بندی کرد:
الف- جملات که خواننده باید آن را به طرزی بخواند که شنونده حس کند مجبور به اطاعت از آن است؛
«روسربنه به بالین، تنهامرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کن» (مولوی،۶۶۹:۱۳۸۷)
ب- جملات خواهشی که خواننده آن را به شکل یک در خواست می خواند واغلب با نشانه هایی چون «لطفاً» ،«در صورت امکان» و…همراه است.
ج- جملات دعایی که با نشانه هایی چون «الهی»، «خدایا»و… در امل جمله یا فعل هایی چون«باد»،«بادا»،«دهاد»و… همراه است ؛مانند :
حُسن توهمیشه در فزون باد رویت همه ساله لاله گون باد (حافظ،۱۴۵:۱۳۸۲)
د- جملات سفارشی که نویسنده آن را برای سفارش کردن یا پند دادن به شنونده می نویسد؛ مانند:
«باز کن از سر گیسویم بند پند بس کن که نمی گیرم پند» (فرخزاد،۴۴:۱۳۸۶)
لحن جملات پرسشی
جمله ی پرسشی که سوالی را مطرح می کند، بایکی از کلمه های «آیا»، «چرا»، «چگونه»«کجا» و… همراه است واین خود نشانه ای از وجود پرسش در کلام است. در بسیاری از جملات، کلمه ی پرسشی (آیاو…) وجود ندارد وخواننده بایدبا نگاهی کلی به متن ودیدن علامت سوال لحن خودرا شکل دهد؛ مانند: «به کجاچنین شتابان؟» (شفیعی کدکنی )
درجملات پرسشی در بیشتر اوقات، تأکید کلام ابتدا در ادات پرسشی(آیا، چرا، چگونه و…)است وسپس برفعل؛ مثال: «توکجایی تا شوم من چاکرت چارُقَت دوزَم، کنم شانه سرت، ( مولوی،۲۸۱:۱۳۷۶)
لحن جملات توضیحی
این جملات که معمولاً به دو نقطه(:) ختم می شوند وتوضیح اصلی وجزء به جزء مطالب را پس از دو نقطه به همراه دارند، باید به نحوی خوانده شوندکه با رسیدن به این علامت(:) شنونده را منتظر شنیدن بقیه مطلب که مهم ترین قسمت آن نیز هست، نگاه دارد؛ مثال:
«دوچیز محالِ عقل است: خوردن بیش از رِزقِ مقسوم، ومُردن پیش از وقتِ معلوم.» (سعدی،۱۸۲:۱۳۷۷)
لحن جملات عاطفی یا تعجبی
جملات عاطفی که علامت تعجب(!) رادر پایان خود دارند، بیانگر عواطف نویسنده اند واحساساتی چون خشم، نفرت، شوق، لذت، تعجب و… هستندخوانندهاین جملات باید خودرا با احساسات نویسنده هماهنگ کند ولحنش رابراساس هریک از موارد نام برده شکل دهد. تأکید در این جملات معمولاًبرروی کلمه تعجبی است وکلمه پس از آن باید با احساس بیشتری خوانده شود:
«مردم بالا دست چه صفایی دارند!» ( سپهری،۳۴۶:۱۳۷۸)
-«کاشکی جرتو کسی داشتمی یا به تودسترسی داشتمی» (خاقانی، ۶۷۵:۱۳۸۸)
لحن اشعار موقوف المعانی
به بیت هایی که معنی شان کامل نیست و با بیت یا بیت هایی بعدازخود به کمال می رسند، موقوف المعانی می گویند. در این بیت ها خواننده بیت را به گونه ای می خواندکه در پایان آن نیاز به بیتی دیگر برای تکمیل معنی احساس شود؛ مانند:
چوخواهی که یابی زهر بد رها سرانــدر نیـاری بــــــه دام بــلا،
بُوی در دوگیتی زبدرستـگار نکونـام گـردی بر کـــــردگـار،
بـــه گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی»
(فردوسی،۲۴:۱۳۷۷و۲۵)
-«کنون گرتو در آب ماهی شوی وگر چون شب اندر سیاهی شوی،
وگر چون ستاره شوی بر سپهر ببرّی زروی زمیــن پاک مهـــر،
بخواهد هم از تو پدر کین من چو بیند که خاک است بالین من»
(همان،۱۰۷)
تقسیم بیت ها به قسمت های معنی دار
اگر چه در زبان فارسی بیت از دو قسمت(مصرع) ساخته می شود اما باید دانست برای خواندن بهتر بعضی از ابیات باید تقسیم بندی دیگری رادر نظر گرفت که ممکن است نصف یک مصراع را از بقیه ی بیت جدا کرد تامعنی آن بهتر به خواننده منتقل شود؛
«بیامد به پیش سپهبد زمین ببوسیدو بر شاه کرد آفرین (فردوسی،۱۲۰:۱۳۷۷)
لحن شخصی شاعران و نویسندگان
با وجود اهمیت داشتن شناخت لحن های مختلف وکارآمد بودن همه ی آن ها در جریان خواندن، باید دانست که شناخت لحن شخصی شاعران می تواند به خواننده ی اشعار کمک زیادی کند؛ مثلاً بادانستن این نکته که شعری که قرار است خوانده شود از فردوسی است، خواننده باید لحن حماسی را انتخاب کند وکلماتش را باآهنگی مناسب واستوار بیان کند، به طرزی بخواندکه شنونده به عظمت اتفاقات متن پی ببرد. یا اگر شعری از حاقظ باشد، باید دانست که حافظ لحنی چند گانه دارد : عاشقانه، طعنه زننده، حکیمانه، رندانه وعارفانه. سعدی در بوستان لحنی پدرانه دارد. ناصر خسرو بسیار جدّی ومحکم است. مولانا در مثنوی لحنی عرفانی داستانی و رؤیایی دارد ودر شعر خیّام، غمی نهفته است همراه با دانشی که دیگران از آن بی اطلاع اند. در شعر معاصر نیزسهراب سپهری لحنی بسیار آرام و ملایم دارد و برعکس او، اخوان ثالث جدّی است ولحنی استوار دارد.
در نثر نیز سعدی در بیان حکایات بسیار خوش صحبت است وسجع پرداز؛ خواجه عبدالله انصاری سخنانش را بیشتر بر مبنای سجع وآهنگ کلام شکل می دهد وهدفش آهنگین کردن جملاتی است که بیشتر لحن مناجات دارند؛ لحن کلیله ودمنه و مرزبان نامه برای بیان حکایت هایی است که از زبان حیوانات باز گو می شود و در ضمنِ حکایات قصد دارند مطالبی سیاسی واجتماعی را به خوانندگان بیاموزند؛ قابوس نامه لحنی اندرزی دارد و چون نویسنده ی آن، کیکاووس بن اسکندر، این کتاب را برای نصیحت کردن فرزندش، گیلان شاه، نوشته است، لحنی پدرانه دارد.
در دوره ی معاصر لحن های نثر بیشتر علمی، ساده، روز مره، وهمه فهم اند. گاه در نثر معاصرطنز نیز دیده می شود مانند: «چرندوپرند» دهخدا. بسیاری از کتاب های نثر امروزی نیز از زبان نثر معیار استفاده کرده اند که لحنی رسمی وجدی دارند .
ترکیب لحن ها
مهمترین کار یک خواننده به هنگام خواندن شعر، به ویژه غزل، ترکیب لحن ها با یکدیگر است؛ زیرا در غزلیاتی مانند اشعار حافظ، غیر از آن که هر بیت با بیت های قبل و بعد از خود لحن متفاوتی دارد، در هربیت نیز از چند لحن استفاده شده است. به این غزل زیبا توجه کنید:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمـــــــــترقندو بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت کنار آب رُکنابـــــاد وگلـــتگَشت مصــــــــلّا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب چنان بردند صبراز دل که ترکان خوان یغمــــارا
زعشق ناتمـــــــام ما جمال یار مُستغنی است به آب و رنگ وخال وخط چه حاجت روی زیبارا
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخـــارا
اگر دشنام فرمایی وگر نفــــــــرین، دعا گویم جواب تلـــخ می زیبد لب لعـــــــــل شکــرخا را
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعــــــادتمند پند پیــــــــــــــــر دانارا
حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جو که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معمّا را
غزل گفتیّ ودُر سُفتی ، بیا وخوش بخوان حافظ که بر نظــــــم تو افشاند فلـــــــک عقد ثریّا را
(حافظ،۴:۱۳۸۲و۵ )
دربیت اول ، ابتدا با لحن جملات شرطی مواجهیم وبلافاصله در مصراع دوم به لحنی برای فداکردن همه چیزها برای یار نیازمندیم؛
دربیت دوم ابتدا فعل امر بالحنی خواهشی ودر همان حال لحنی حاکی از تعریف کردن از مکانی که از بهشت خوش تر است؛
دربیت سوم با لحنی ناشی از افسوس یا اندوه بر چیزی ارزشمند که غارت شده است روبرو می شویم؛
در بیت چهارم لحنی توضیحی و مقایسه ای که برتری زیبایی یار را نشان می دهد، مصراع دوم سوالی دارد که پاسخ آن منفی است (استفهام انکاری)؛
بیت پنجم لحن جمله ی اِخباری دارد؛
بیت ششم لحن جملات شرطی همراه با تساوی دو حرف «اگر»و«وگر»؛ ومصرع دوم لحنی تحسین آمیزدارد.
بیت هفتم دارای لحن های امری، منادا واندرزی است؛
بیت هشتم لحن امر، سپس لحن نهی وسر انجام توضیحی وحکیمانه؛
بیت نهم لحن مفاخره ای وتعریف از خود، امری، منادایی، توضیحی تفاخرآمیزدارد؛
نکته ی مهم دیگر اینکه به خاطرردیف «را» وحرف قافیه ی الف(ا) پیش ازردیف، آهنگی در شعر ایجاد می شود که به خاطر تکرار حرف الف در دو بخش (هجای) پایانی هربیت، آن را زیباتر وکش دارتر می کند: «بخارا را» ، «دل مارا»، «پیر دانارا»، «ثریّا را» و … .
(مبانی خواندن در زبان فارسی،۱۳۹۱: صص ۳۱و ۶۲)