دو آموزش نوین

دو آموزش نوین

آموزش وزن کلیک کنید

آموزش افعال ماضی  کلیک کنید

ارسالی از جناب آقای احمدی منطقه ۱۴ تهران - با تشکر از ایشان

ریشه کلمه قند

ریشه کلمه قند

قند مُعَــرَّب یعنی عربی شده ی « کَند » است .ولی عربها چای را با قند نمی نوشند چای را با شکر شیرین می کنند . پس چرا معرب شده و چه نیازی بوده که ما در فارسی آن را قند بخوانیم نه کند ؟!

کند با کندو هم ریشه است .CANDY  در انگلیسی که آب نبات است با همین واژه ارتباط ریشه ای دارد. واژه ی کاندیدا نیز از همین ریشه است . زیرا کَندیدا یا کاندیدا جامه شکری گونه ای می پوشیده است .

 شکر در عربی سُکَّر و در انگلیسی SUGAR و در دیگر زبانها همه ریشه فارسی دارند زیرا شکر از ایران به جاهای دیگر رفت .

برگرفته از سایت نام شناسی و ریشه واژه ها

جالب است که واژه قنّاد بر وزن فعّال از نگاه دستور زبان نادرست است و یک اشتباه رایج است . زیرا قند فارسی است و بر وزن عربی فعال نمی رود . البته ما این کار را با کفاش هم کرده ایم . کفاش و قناد به عربی حَذّاء و حَلْوانی می شوند.

مجموعه نکات ابتدایی در ترجمه عربی به فارسی

    مجموعه نکات ابتدایی در ترجمه عربی به فارسی

  1. در متن های ادبی و تاریخی مانند کلام الله و نهج البلاغه و مانند آن کلمه «اِنّ» اغلب برای تاکید بر مفهوم جمله به کار می رود. در ترجمه چنین جملاتی می توان از کلماتی چون «همانا، به راستی، حقیقتا، حتما و ...» استفاده کرد. اما در متون امروزی و گفتارهای روزمره، استفاده از «اِنّ» لزوما برای تاکید نیست و بیشتر نوعی تکیه کلام برای جمله های اسمیّه به شمار می آید. «اِنّ» در وسط جمله به معنای «که، این که» به کار می رود و مانند حرف ربط در زبان فارسی است.
  2. خبر حروف «لَیتَ» و «لَعَلّ» در صورتی که مضارع باشد، معمولا در فارسی به صورت مضارع التزامی ترجمه می شود.
  3. در ترجمه صیغه های فعل مجهول به زبان فارسی، اغلب از فعل شدن کمک گرفته می شود. چنان که می دانیم در جملات مجهول نایب فاعل می تواند مانند فاعل به صورت ضمیر مستتر بیاید. لذا هنگام ترجمه لازم است به این گونه صیغه ها توجه شود.
  4. صیغه «کانَ» همراه فعل مضارع، در ترجمه فارسی معادل ماضی استمراری و همراه فعل ماضی معادل ماضی بعید است. هرگاه دو یا چند فعل از افعال مضارع و ماضی بر یکدیگر عطف شده باشند، کان فقط یک بار در ابتدای آن ها به  کار می رود.
  5. هرچند صفت در زبان عربی مفرد نباشد، در زبان فارسی به صورت مفرد ترجمه می شود. مثلا ترجمه «التلامیذ المجتهدون» به فارسی «دانش آموزان کوشا» است.
  6. در ترجمه جمله وصفی حرف که را بر آن می افزاییم و خود فعل مطابق نیاز جمله معمولا به ترتیب ذیل ترجمه می شود:
  7. ماضی + ماضی = ماضی بعید در زبان فارسی یا ماضی. مثال: «اشتریت کتابا قد رایته فی مکتبه المدرسه»: «کتابی را خریدم که آن را در کتابخانه ی مدرسه دیده بودم (دیدم)».
  8. ماضی + مضارع = ماضی استمراری در زبان فارسی. مثال: «سمعت نداء یدعونی الی الصدق»: «ندایی را شنیدم که مرا به صداقت فرا می خواند.»
  9. مضارع + مضارع = مضارع التزامی در زبان فارسی. مثال: «افتش عن کتاب یساعدنی فی فهم النصوص»: «دنبال کتابی می گردم که مرا در فهم متون یاری کند.»
  10. ادوات نصب مانند «اَن (که)، کَی، لِکَی، حَتّی، لَ» (تا، تا این که، برای اینکه) معنی فعل مضارع را غالبا به مضارع التزامی فارسی تبدیل می کنند.
  11. حرف «لَن» معنی فعل مضارع را غالبا به مستقبل (آینده) منفی فارسی تبدیل می کند.
  12. به کاربرد لام در جمله ها دقت کنیم:
  13. الملک لله. (حکومت از آن خداست.)
  14. اجتهدت لانجح. (تلاش کردم برای این که موفق شوم.)
  15. لنتبعد عن الکذب! (باید از دروغ دوری بجوئیم!)
  16. فعل مضارع مجزوم به لم را می توان به صورت ماضی ساده ی منفی و یا ماضی نقلی منفی ترجمه کرد.
  17. صیغه های غایب و متکلم فعل مضارع، هنگامی که همراه لام امر به کار روند، به صورت مضارع التزامی ترجمه می شوند.
  18. هر یک از دو فعل شرط و جواب شرط در صورتی که ماضی باشند، می تواند به صورت مضارع ترجمه شود.
  19. در ترجمه اسم هایی که دارای تنوین هستند، گاهی ی (وحدت و یا نکره اضافه می کنیم: رایت طالبا. دانش آموزی را دیدم. (یک دانش آموز را دیدم.)
  20. هرگاه اسم بعد از اشاره همراه ال باشد (مشارالیه)، خودِ اشاره (هر چند مفرد نباشد) به صورت مفرد ترجمه می شود:
  21. هذه الشجره باسقه. (این درخت، بلند است.)
  22. هذه الطالبه مجتهده. (این دانش آموز، کوشا است.)
  23. هولاءالطالبات مجتهدات. (این دانش آموزان کوشا هستند.)
  24. اسم بعد از اشاره هرگاه بدون ال بیاید، اشاره طبق صیغه خود ترجمه می شود.
  25. هذا طالب. (این دانش آموز است.)
  26. هولاءطلاب. (این ها دانش آموز هستند.)
  27. علامت «ین» میان مثنی و جمع مشترک است، در هنگام ترجمه به حرکت نون و ماقبل یا و یا قرائن موجود در جمله دقت کنیم.
  28. فعل هرگاه به فاعل اسم ظاهر اسناد داده شود و آن فاعل، مثنی یا جمع باشد، در فارسی به صورت جمع ترجمه می شود.
  29. در هنگام ترجمه به مرجع ضمایر غایب دقت شود.
  30. دقت در زمان افعال، لازم و متعدی بودن آن ها، مفرد و مثنی و جمع بودن کلمه، تشخیص فاعل و مفعول از جمله اموری است که برای یک ترجمه صحیح باید به آن توجه کرد.
  31. گاهی می توان مصدر را به صورت فعل ترجمه کرد، قصدت الرجوع الی المکتبه: خواستم به کتابخانه برگردم.
  32. فعل هایی که در یکی از باب های افعال، تفعیل به کار می روند، اغلب به صورت متعدی ترجمه می شوند. به عبارت دیگر در ترجمه به مفعول نیاز خواهند داشت.
  33. پاره ای از افعال همراه حرفی به کار می روند که در هنگام ترجمه نیازی به ترجمه آن حروف نیست. مانند: سخر من (مسخره کرد.)، حصل علی (به دست آورد)، شعر ب (متوجه شد، احساس کرد)
  34. گاهی در ترجمه فعل های باب تفاعل و مفاعله به آوردن حرف ربط با نیاز داریم.
  35. فعل های باب انفعال به صورت لازم ترجمه می شوند.
  36. فعل های باب افتعال و تفعل گاهی لازم و گاهی متعدی هستند.
  37. فعل های باب استفعال غالبا متعدی هستند.
  38. اسم فاعل بر انجام دهنده یا دارنده حالتی بودن دلالت می کند و معادل آن در فارسی معمولا صفت فاعلی یا اسم فاعل است. مانند حامی: پشتیبان، منذر: بیم دهنده.
  39. صفت فاعلی در زبان های فارسی دارای پسوندهایی از قبیل «نده» و «ا» است مانند: بیم دهنده، دانا.
  40. اسم مفعول بر انجام شدن و یا واقع شدن دلالت می کند و معادل آن در فارسی معمولا صفت مفعولی یا اسم فاعل است. مانند مقتول: کشته شده، محترم: احترام شده.
  41. در ترجمه اسم مفعول گاهی از پسوند شده استفاده می کنیم. مانند مستضعف: ضعیف نگاه داشته شده.
  42. در ترجمه اسم های مبالغه معمولا از قید بسیار استفاده می کنیم. مانند غفار بسیار آمرزنده.
  43. گاهی میان اسم های تفضیل از نظر ظاهری با فعل ماضی باب افعال مشابهت ایجاد می شود، در این گونه موارد، توجه به مفهوم عبارت راهگشای مساله است.
  44. اگر بعد از اسم تفضیل عبارت مِن بیاید به صورت صفت تفضیلی ترجمه می شود: احسن مِن: نیکوتر از... و اگر همراه من نیاید، معمولا به صورت صفت عالی ترجمه می شود: احسن کتاب: بهترین کتاب
  45. ضمیر یکی از اجزای اصلی جمله است. در تشخیص انواع ضمیر و ترجمه ی صحیح هر یک دقت کنیم.
  46. تشخیص مرجع ضمایر غایب به دقت بسیار احتیاج است.
  47. کلماتی مانند الذی و التی هرگاه پس از اسم دارای ال بیایند، به معنی «که» خواهند بود، مانند: ذهبت الی المسجد الذی قرب مدرستنا.
  48. دقت کنیم که حرف «ما» گاهی حرف نفی است و گاه اسم استفهام و گاه موصول. به کمک قرائن موجود در جمله باید هر یک را از دیگری تمییز داد.
  49. در زبان فارسی، فعل معمولا در آخر جمله قرار می گیرد، و حال آن که در عربی، فعل معمولا ابتدای جمله می آید.
  50. در ترجمه اسم هایی که دارای تنوین هستند، گاهی ی وحدت یا نکره اضافه می کنیم. کتاب: کتابی
  51. اسم پس از فعل همیشه فاعل نیست. فاعل گاهی در داخل فعل به صورت مستتر قرار می گیرد.
  52. فعل گاهی در آغاز جمله به صورت مفرد می آید و حال آن که فاعل آن به صورت جمع است. در این صورت، فعل به صیغه جمع ترجمه می شود: کتب الطلاب: دانش آموزان نوشتند.
  53. جایگاه مفعول معمولا پس از فاعل است. اما در همه جای جمله می تواند قرار گیرد. بدین جهت توجه به مفهوم عبارت راهگشای یافت مفعول یک فعل است.
  54. ضمایر منفصل نسبی هرگاه در آغاز جمله به کار روند، در ترجمه آن ها کلماتی از قبیل «تنها، فقط و ...» را اضافه می کنیم.
  55. در پایان جمله های اسمیهِ فاقد فعل، از صیغه های مختلف فعل ربطی است استفاده می کنیم.
  56. خبر مفرد درصورتی که مثنی و یا جمع باشد، معمولا به صورت مفرد ترجمه می شود. (المومنون صادقون فی حیاتهم: مومنان در زندگی خود راستگو هستند.)