دارد دلم بهانه گودال قتلگاه
داغ دلم نشانه ی گودال قتلگاه
بی بال و پر دوباره به معراج می رود
تا عرش بی کرانه ی گودال قتلگاه
دلتنگ حال روضه ی گودال گشته باز
سر می نهد به شانه ی گودال قتلگاه
گشته به پا، به شور و نوا، مجلس عزا
در بزم عاشقانه ی گودال قتلگاه
زینب به نوحه خوانی و زهراست سینه زن
با دختری، میانه ی گودال قتلگاه
می خواند او به ناله که: خنجر به دست، شد
آن بی حیا روانه ی گودال قتلگاه
آتش به جان عالم و آدم فتاده از
غم های نازدانه ی گودال قتلگاه
آورده در خروش همه کائنات را
این "روضه ی زنانه" ی گودال قتلگاه
حالا دگر زمین و زمان گریه می کند
در محفل شبانه ی گودال قتلگاه
شد شعله ور دل و خاکسترش نماند
از سوز مادرانه ی گودال قتلگاه
ذکر "غریب مادر" زهرا هنوز هست
محزون ترین ترانه ی گودال قتلگاه
رضا فراهانی